زندگی دوباره
زندگی دوباره
پارت ۱
سلام من یونام و 20سالمه و دو سالی میشه که پدر و مادرم رو از دست دادم و چند ماهی میشه که حاملم و از جونگ کوک طلاق گرفتم هنوزم خیلی دوسش داشتم اما من به درد جونگ کوک نمیخوردم من یه دختر فقیری بودم که توی پایین شهر بزرگ شدم و هیچ چیزی نمیدونستم ولی جونگ کوک از بچگی تو ناز و نعمت بزرگ شده بود و همه چیز رو میدونست من خیلی چیز های ناراحت کننده ای تو زندگیم داشتم و کوک همیشه میگفت که باهاش درمیون بزارم ولی بعد یه مدت خسته شدم و گفتم فقط دارم کوک رو ناراحت میکنم و یه موضوع دیگه این بود که کوک خیلی سختگیر بود درسته باهام مهربونم بود اما اگه یه کار اشتباه میکردم مساوی بود با کتک و دعوا و حالا این موضوع به کنار من نمیدونستم مافیاست و من دوست نداشتم بچم پدرش یک مافیا باشه و زندگیش تو خطر بیوفته برای همین تصمیم گرفتم ازش جدا شم برای اینکه بتونم خرج زندگیم رو در بیارم تو بار کار میکنم و امشب...
کوک
خب من کوک و 25سالمه و از یونا جدا شدم وقتی جدا شدم من خیلی بهش سخت میگرفتم اما همیشه دوسش داشتم امروز بچه ها گفتن بریم بار منم قبول کردم و رفتیم
پارت ۱
سلام من یونام و 20سالمه و دو سالی میشه که پدر و مادرم رو از دست دادم و چند ماهی میشه که حاملم و از جونگ کوک طلاق گرفتم هنوزم خیلی دوسش داشتم اما من به درد جونگ کوک نمیخوردم من یه دختر فقیری بودم که توی پایین شهر بزرگ شدم و هیچ چیزی نمیدونستم ولی جونگ کوک از بچگی تو ناز و نعمت بزرگ شده بود و همه چیز رو میدونست من خیلی چیز های ناراحت کننده ای تو زندگیم داشتم و کوک همیشه میگفت که باهاش درمیون بزارم ولی بعد یه مدت خسته شدم و گفتم فقط دارم کوک رو ناراحت میکنم و یه موضوع دیگه این بود که کوک خیلی سختگیر بود درسته باهام مهربونم بود اما اگه یه کار اشتباه میکردم مساوی بود با کتک و دعوا و حالا این موضوع به کنار من نمیدونستم مافیاست و من دوست نداشتم بچم پدرش یک مافیا باشه و زندگیش تو خطر بیوفته برای همین تصمیم گرفتم ازش جدا شم برای اینکه بتونم خرج زندگیم رو در بیارم تو بار کار میکنم و امشب...
کوک
خب من کوک و 25سالمه و از یونا جدا شدم وقتی جدا شدم من خیلی بهش سخت میگرفتم اما همیشه دوسش داشتم امروز بچه ها گفتن بریم بار منم قبول کردم و رفتیم
۳.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.