زندگی دوباره

زندگی دوباره
پارت 2
رفتم یه لباس پوشیدم و راه افتادن به سمت بار

وقتی رسیدم رفتم پیش رییس و بهش گفتم اومدم اونم گفت برو سر کارت و منم رفتم که دیدیم رییس دوباره اومدم گفت
رییس. چند نفر یه اتاق گرفتن بیا این سفارش ها رو ببر اتاق
یونا.باشه ..رفتم سفارش ها رو آماده کردم بردم تو اتاق و گذاشتم رو میز که یکی از پسرا دستمو گرفت و نشوند رو پاش..
یونا . ولم کن چیکار میکنی
پسره .دوست دارم مشکلیه
یونا . اره مشکلیه .داد.
پسره . ببین اگه میخوای امشب دردت نیاد پس سر من داد نزن
یونا . چه دردی ولم کن بابا عوضی
..همون موقع پسره زد تو صورتم ..
کوک
از دستشویی اومدم که صدای جیغ اومد سریع رفتم ببینم چیه باورم نمیشو اون یونا بود که دیدم دوستم زد تو صورتش همون موقع جوش آوردم و در حد مرگ زدمش
کوک.تو اینجا چه غلطی می‌کنی
یونا .به تو چه ربطی داره
کوک.گفتم اینجا چه غلطی می‌کنی...داد...
یونا . داد نزن من اینجا کار میکنم و این دوست حرومزاده تو مزاحمم شد
همون موقع کوک دستمو محکم گرفت کشوندبیرون

شرط
6لایک
3کامنت
دیدگاه ها (۳)

زندگی دوباره پارت ۳یونا . ولم کن با من چیکار داری کوک. ببین ...

زندگی دوباره پارت 4بچه بدنیا اومده من الان حالم بهتر شده و ق...

زندگی دوباره پارت ۱سلام من یونام و 20سالمه و دو سالی میشه ک...

عشق چیز خوبیه پارت سه دستو و پاهام بسته شده بودن نمیتونستم ک...

یونا یهو روی پاهام یه دستی احساس کردم که داشت رون پام فشار ...

یونا :رفتم بالا که یهو صدا نو تیف گوشی اومد بازش کردم که نو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط