ضربان پایت را می شنوم

ضربان پایت را می شنوم
در سینه ام راه می روی

ترجیح می دهم که تنها بمانم
به تلویزیون خیره شوم
کتاب بخوانم
پیاده روی کنم
بخوابم

تلویزیون تو را نشان می‌دهد
کتاب ها تو را می‌خوانند
پیاده‌روها تو را قدم می‌زنند
خواب ها تو را می‌بینند

عزیزم!
همه از اینجا رفته‌اند
تو که تنهاترین مرغابی جهانی
چرا از من مهاجرت نمی کنی؟
دیدگاه ها (۱۴)

بی خبرم از تو و من تاب ندارم بعد تو خود را به که باید بسپارم...

بیا بازم،بذار رنگی بشه دنیامکنارتهنوزم من،دلم گیره،چشام خیره...

ما کسی را نداشتیم برایش گریه کنیمبه خیابان زدیم کسی را پیدا ...

چشاتو برنگردون از منی کهان چشا رو دیدم از توبگیر دار و ندارم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط