بچه که بودیم وقتی چشم میذاشتیم

بچه که بودیم وقتی چشم می‌ذاشتیم...

حتی اگه تا صد هم می‌شمردیم دوست‌هامون رو پیدا می‌کردیم....

پشت دیواری، توی کمدی، زیر میزی یا پشت درختها...

همینجا بود، همین نزدیکی‌ها...

گاهی حتی صدای نفس‌هاشونو می‌شنیدیم...

اصلا قایم می‌شدن که پیدا بشن...

که پیدا بشن و ما از خوشحالی جیغ بکشیم...!!!

امروز چی؟؟؟!!!

همه چیز یه جور دیگه‌ست....

حتی بازیها...!!!

یک لحظه چشم می‌ذاریم...

یک عمر خیره می‌مونیم به جاهای خالی...!!!

یهو گم میشه «یه آدم»...!!!

گاهی حتی «یک احساس»...!!!

و بعضی وقت‌ها «یک معرفت»...!!!


#طبیعت
دیدگاه ها (۳)

فروغ فرخزاد میگوید:در حیرتم از خلقت آب،اگر با درخت همنشین شو...

اگر شب ها خرو پف می کنید و دیگران رنج می برند ، شب سیب و یا ...

زندگی دایره ای‌ست از شادی ، غم ، روزهای سخت و روزهای خوب. اگ...

زندگی را به چهار فصل تشبیه میکنمهیچ فصلی همیشگی نیستزمستان ت...

فیکشن بی تی اس چشم های بسته

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط