the other side of the world

Part : ¹²
.
.
.
𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓽𝓱𝓮𝓻 𝓼𝓲𝓭𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭
‌‌‌    ∩_∩ („• ֊ •„) •━━∪∪━━•

جیمین : بخاطر اینکه من یه پری هستم . من نه میتونم طرف فرشته ها باشم نه طرف شیطان ها باشم . من فقط میتونم بقیرو راهنمایی کنم و اینکه همه من رو میشناسن .

کوک : اها .
کوک : چه جالب .

<<نویسنده>>
شاید الان براتون سوال باشه که چرا جیمین هیچ سوالی نمیپرسه که درمورد اینکه چرا باهم تو رابطن و اینجور چیزا . خب چون قانونی دیگه نبود .

جیمین : حالا نمیخوای بگی چرا منو صدا زدی ؟

کوک : اها . خب تهیونگ باور نمیکنه من از یه دنیای دیگه اومدم . باورش نمیشه . بهش توضیح بده .

جیمین : با کمال میل .

<<نویسنده>>
جیمین برای تهیونگ دوباره همچیو توضیح میده ولی هنوز باورش نمیشد که نمیشد . ولی بعدش کم کم از توی شوک دراومد و باورش شد .

کوک : و الان هم که به عشقم رسیدم تو این دنیا .

جیمین : خیلخب دیگه من برم . خدافظ .

کوک و تهیونگ : خدافظ .

<<چند مین بعد>>

تهیونگ : دیگه بریم فرشته کوچولوم ؟

کوک : بله عالیجناب . بریم . ( مثلا فردا اولین امتحان ترم یکم شروع میشه و هیچی نخوندم که دارم الان مینویسم 😂😔 )

<<نویسنده>>
کوک و تهیونگ سوار اسب میشن و دوباره تهیونگ کوک رو از پشت بغل میکنه . یکدفعه تهیونگ شیطنتش گل میکنه و گردن کوک رو گاز میگیره و بعد میبوسه .

کوک : عه نکن .

تهیونگ : ای خدااا خیلی نازی تو فرشته کوچولوم .

𝓽𝓱𝓮 𝓸𝓽𝓱𝓮𝓻 𝓼𝓲𝓭𝓮 𝓸𝓯 𝓽𝓱𝓮 𝔀𝓸𝓻𝓵𝓭
‌‌‌    ∩_∩ („• ֊ •„) •━━∪∪━━•
.
.
.
لایک و فالو یادت نره خوشگله :)
دیدگاه ها (۰)

the other side of the world

سلاممممم

the other side of the world

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط