رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت ۵۲
ارسلان: کجا میری
دیانا: با شهر اشناییت داشتم میدونستم کجا برم ارباب میرم جایی زود میام
ارسلان: اخمام و توهم پیچیدم
دیانا: اخمش لزره ای به دلم انداخت
ارسلان: بیرون چیکار داری
دیانا: ارباب چیزه
ارسلان: چی
دیانا: با اینکه اونجا کسی نبود اما خجالت می کشیدم بلند بگم دم گوشش آروم با خجالت گفتم
ارسلان: تک خنده ای کردم و گفتم خودم میرم میگیرم برات
دیانا: ارباب زشته
ارسلان: زشت چیه الان میگیرم میام رفتم براش گرفتم اومدم دادم بهش دوید سمت سرویس
دیانا: وای از خجالت آب شدم بیرون رفتم و گوشه ای نشستم
پارت ۵۲
ارسلان: کجا میری
دیانا: با شهر اشناییت داشتم میدونستم کجا برم ارباب میرم جایی زود میام
ارسلان: اخمام و توهم پیچیدم
دیانا: اخمش لزره ای به دلم انداخت
ارسلان: بیرون چیکار داری
دیانا: ارباب چیزه
ارسلان: چی
دیانا: با اینکه اونجا کسی نبود اما خجالت می کشیدم بلند بگم دم گوشش آروم با خجالت گفتم
ارسلان: تک خنده ای کردم و گفتم خودم میرم میگیرم برات
دیانا: ارباب زشته
ارسلان: زشت چیه الان میگیرم میام رفتم براش گرفتم اومدم دادم بهش دوید سمت سرویس
دیانا: وای از خجالت آب شدم بیرون رفتم و گوشه ای نشستم
- ۳.۵k
- ۱۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط