تن تو بستر زایندهرود و من همان

تن تو بستر زاینده‌رود و من همان

باران که سر حجاب تو گیر افتاده‌ست!

ارس آرامی
دیدگاه ها (۰)

تن تو بستر زاینده‌رود و من همانباران که سر حجاب تو گیر افتاد...

پنج‌شنبه همان غزل محزون است که به رسم ادببه دیوان غزل‌های از...

پنج‌شنبه شاعر محزون و تنهای‌ست که غزل به دستدر گروستان اشعار...

پنج‌شنبه شاعر محزون و تنهای‌ست که غزل به دستدر گروستان اشعار...

هوای کوی تو از سر نمی رود...

تو زاینده رود دارن اسب سواری و موتورسواری میکننجایی روزی روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط