پارت سی غریبه آشنا
#پارت_سی #غریبه_آشنا
بکهیون:
رسیدم خوابگاه...در رو باز کردم...اصلن حواسم نبود ک بچه ها هستن...فقط عصبانی بودم...روبروش ایستادم شروع کردم داد زدن
+چرا اینکارو کردی؟چجوری به خودت اجازه دادی؟لیدری باش؟بزرگتری باش؟احترامتت واجب،حق نداشتی اینکارو کنی...چرا بهم نگفتی چرا نزاشتی خبرم کنه،اگه اتفاقی براش میفتاد میخواستی چه جوابی بدی،اصن جوابی بود که بدی؟داشتتت میمردد تا سر حد مرگ رفتت
-بسهههه،هی هیچی بهت نمیگم هی ادامه میدی
+ادامه ندم؟انتظار داری حرف نزنم؟ئونسو داشت میمردددد میفهمییی تو داشتی میکشتیش
-الان که زندس...من نمیزارم زندگیتو به آتیش بکشی...نمیزارم
+نمیخوام تو برام تصمیم بگیری میفهمییییی نمیخوامممممم
ولش کردم جلو نگاه بهت زده بچه ها رفتم تو اتاق در رو محکم بستم...سر درد گرفتمم...خدایا...حدود نیم ساعت بعد...چانیول اومد
-اجازه هست
+آره بیا
-بهتری؟
+چی بگم
-انقد دوسش داری؟
+چانیول خیلی دوستش دارم،خودمم باورم نمیشه،من بهترین جای زندگیم اونجا بود که به عنوان خواننده معرفی شدم،ولی الان حتی حاضرم قید خواننده بودنمو بزنم بخاطر ئونسو...
گریم گرفت،چانیول سرمو گذاشت سر شونش و بغلم کرد
-تحمل کن،دوستش داری تحمل کن...سختی باید بکشی...ولی سعی کن چیزی رو از دست ندی سعی کن هر دو رو باهم داشته باشی...از سوهو هیونگ ناراحت نباش،واسه خودشم سخته...نمیخواد به دردسر بیافتی
+نمیدونی خو چیکار کرده...بهش گفته آنتی فنی اومدی زندگی بکهیونو خراب کنی...انقد ،انقد گریه کرده که نفسش قط شده...بالاسر تن بی جونش رسیدم،صورتش کبود بود... راننده تاکسی نرسونده بودش بیمارستان بالا سر جنازش میرسیدم
دیگه افتاده بودم به هق هق...از ته دل گریه میکرم...بازم خداروشکر چانیول رو دارم...
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
بکهیون:
رسیدم خوابگاه...در رو باز کردم...اصلن حواسم نبود ک بچه ها هستن...فقط عصبانی بودم...روبروش ایستادم شروع کردم داد زدن
+چرا اینکارو کردی؟چجوری به خودت اجازه دادی؟لیدری باش؟بزرگتری باش؟احترامتت واجب،حق نداشتی اینکارو کنی...چرا بهم نگفتی چرا نزاشتی خبرم کنه،اگه اتفاقی براش میفتاد میخواستی چه جوابی بدی،اصن جوابی بود که بدی؟داشتتت میمردد تا سر حد مرگ رفتت
-بسهههه،هی هیچی بهت نمیگم هی ادامه میدی
+ادامه ندم؟انتظار داری حرف نزنم؟ئونسو داشت میمردددد میفهمییی تو داشتی میکشتیش
-الان که زندس...من نمیزارم زندگیتو به آتیش بکشی...نمیزارم
+نمیخوام تو برام تصمیم بگیری میفهمییییی نمیخوامممممم
ولش کردم جلو نگاه بهت زده بچه ها رفتم تو اتاق در رو محکم بستم...سر درد گرفتمم...خدایا...حدود نیم ساعت بعد...چانیول اومد
-اجازه هست
+آره بیا
-بهتری؟
+چی بگم
-انقد دوسش داری؟
+چانیول خیلی دوستش دارم،خودمم باورم نمیشه،من بهترین جای زندگیم اونجا بود که به عنوان خواننده معرفی شدم،ولی الان حتی حاضرم قید خواننده بودنمو بزنم بخاطر ئونسو...
گریم گرفت،چانیول سرمو گذاشت سر شونش و بغلم کرد
-تحمل کن،دوستش داری تحمل کن...سختی باید بکشی...ولی سعی کن چیزی رو از دست ندی سعی کن هر دو رو باهم داشته باشی...از سوهو هیونگ ناراحت نباش،واسه خودشم سخته...نمیخواد به دردسر بیافتی
+نمیدونی خو چیکار کرده...بهش گفته آنتی فنی اومدی زندگی بکهیونو خراب کنی...انقد ،انقد گریه کرده که نفسش قط شده...بالاسر تن بی جونش رسیدم،صورتش کبود بود... راننده تاکسی نرسونده بودش بیمارستان بالا سر جنازش میرسیدم
دیگه افتاده بودم به هق هق...از ته دل گریه میکرم...بازم خداروشکر چانیول رو دارم...
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #exo_my_planet #Gharibeh_ashena
۷.۱k
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.