تقدیم به رهبرم سید علی خامنه ای به بهانه روز جانباز
تقدیم به رهبرم سید علی خامنه ای به بهانه روز جانباز
سید سلام! حادثهها را مرور کن
این تشنه را دوباره بیا غرق نور کن
ساقی شدن به شیوهی مولای دردها
همدرد با تمامی لبخند مردها
مردی که آفتاب و زمین را نظاره کرد
با بازوی بریده به دریا اشاره کرد
دریا طلوع کرد و جهان را فرا گرفت
وقتی سراغ از نفس کربلا گرفت
سید! دوباره آمدهام باورت کنم
شرح سکوت و خستگی سنگرت کنم
سید! دوباره آمدهام باورم کنی
در بیت بیت شرح غمت پرپرم کنی
قربانی سپاه توام سید عزیز!
آوینی نگاه توام سید عزیز!
من راوی شکستهدلیهای سنگرم
بر زخمهای معرکه ایمان میآورم
غمگین مباش رهبر من مهربان من
تنها نمیشوی بهخدا در جهان من
در ملک آفتاب، خدا جلوه کرده است
خوبی به شکل مهر و صفا جلوه کرده است
گرچه نشسته دشمن نامهربان تو
طوفان وزیده در نفس یاوران تو
دیوانهها همیشه پر از راز میشوند
اهل سلوک و رفتن و پرواز میشوند
وقتی رسیده کارد به تشریح استخوان
با باور نگاه تو ابراز میشوند
گل میکنند در تپش شاخههای زخم
در رزمگاه تیغ سرافراز میشوند
جایی که عقل راه به جایی نمیبرد
اهل ورود ساده به اعجاز میشوند
اینان حماسه را به تلاطم کشاندهاند
با دستهای خون خدا ناز میشوند
این قوم در تبسم طوفان روزگار
جانباز میشوند که جانباز میشوند
جانبازها معطل دنیا نمیشوند
با درد هیچ طایفه همتا نمیشوند
جانباز در تصور من اهل رنگ نیست
لبیکگوی غیر تو در روز جنگ نیست
جانباز در تصور من یک تبسم است
حسی شبیه خوبی اخلاق مردم است
مردم به دستهای تو ایمان میآورند
ایمان به دست های تو با جان می آورند
جانبازها نشانه ز ابرو گرفته اند
از شیر مرد علقمه الگو گرفته اند
سید سلام! حادثهها را مرور کن
این تشنه را دوباره بیا غرق نور کن
ساقی شدن به شیوهی مولای دردها
همدرد با تمامی لبخند مردها
مردی که آفتاب و زمین را نظاره کرد
با بازوی بریده به دریا اشاره کرد
دریا طلوع کرد و جهان را فرا گرفت
وقتی سراغ از نفس کربلا گرفت
سید! دوباره آمدهام باورت کنم
شرح سکوت و خستگی سنگرت کنم
سید! دوباره آمدهام باورم کنی
در بیت بیت شرح غمت پرپرم کنی
قربانی سپاه توام سید عزیز!
آوینی نگاه توام سید عزیز!
من راوی شکستهدلیهای سنگرم
بر زخمهای معرکه ایمان میآورم
غمگین مباش رهبر من مهربان من
تنها نمیشوی بهخدا در جهان من
در ملک آفتاب، خدا جلوه کرده است
خوبی به شکل مهر و صفا جلوه کرده است
گرچه نشسته دشمن نامهربان تو
طوفان وزیده در نفس یاوران تو
دیوانهها همیشه پر از راز میشوند
اهل سلوک و رفتن و پرواز میشوند
وقتی رسیده کارد به تشریح استخوان
با باور نگاه تو ابراز میشوند
گل میکنند در تپش شاخههای زخم
در رزمگاه تیغ سرافراز میشوند
جایی که عقل راه به جایی نمیبرد
اهل ورود ساده به اعجاز میشوند
اینان حماسه را به تلاطم کشاندهاند
با دستهای خون خدا ناز میشوند
این قوم در تبسم طوفان روزگار
جانباز میشوند که جانباز میشوند
جانبازها معطل دنیا نمیشوند
با درد هیچ طایفه همتا نمیشوند
جانباز در تصور من اهل رنگ نیست
لبیکگوی غیر تو در روز جنگ نیست
جانباز در تصور من یک تبسم است
حسی شبیه خوبی اخلاق مردم است
مردم به دستهای تو ایمان میآورند
ایمان به دست های تو با جان می آورند
جانبازها نشانه ز ابرو گرفته اند
از شیر مرد علقمه الگو گرفته اند
- ۲.۲k
- ۰۱ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط