پارت ده
پارت ده
فیک: آلوده ب درد
نزدیکای عصر بود ات با اجازه از اعضا از خابگاه زد بیرونو سمت خونه پدر آسو حرکت کرد بعد اینک رسید چند نفس عمیق کشید و زنگ در و زد مادر آسو در و باز کرد و بعد سلام و احوال پرسی وارد شد
ات: آسو میخاد خودشو بکشه اینو از وصیحت نامه اش فهمیدم نوشته بود ک مادرو پدرش باهاش لج هستن و امشب براش خاستگار میاد چون شما نیستید میخاد امشب خدشو بکشه خاهش میکنم بیاین شرکت کنین بهش نگین من بهتون گفتما بدتر لج میکنه تورو خدا😭
پ.آسو:باشه میایم😞
ات از خونه زد بیرون ی لبخند شیطانی کردو رفت سمت خونه
ات: رورا بیا 🗣
رورا با دوو اومد کنار ات نشست نفس زنون
رورا: چ. یکار. ک. ردی🥵
ات: حله میان😁
رورا: دمت گرم جطوری😍
کل ماجرا رو برا رورا تعریف کرد تا شب آماده شدن پدر و مادر آسو اومدن و خاستگارا رسیدن
(تا خماری بعدی بدرود)
آزادین فحش بدینا😂
فیک: آلوده ب درد
نزدیکای عصر بود ات با اجازه از اعضا از خابگاه زد بیرونو سمت خونه پدر آسو حرکت کرد بعد اینک رسید چند نفس عمیق کشید و زنگ در و زد مادر آسو در و باز کرد و بعد سلام و احوال پرسی وارد شد
ات: آسو میخاد خودشو بکشه اینو از وصیحت نامه اش فهمیدم نوشته بود ک مادرو پدرش باهاش لج هستن و امشب براش خاستگار میاد چون شما نیستید میخاد امشب خدشو بکشه خاهش میکنم بیاین شرکت کنین بهش نگین من بهتون گفتما بدتر لج میکنه تورو خدا😭
پ.آسو:باشه میایم😞
ات از خونه زد بیرون ی لبخند شیطانی کردو رفت سمت خونه
ات: رورا بیا 🗣
رورا با دوو اومد کنار ات نشست نفس زنون
رورا: چ. یکار. ک. ردی🥵
ات: حله میان😁
رورا: دمت گرم جطوری😍
کل ماجرا رو برا رورا تعریف کرد تا شب آماده شدن پدر و مادر آسو اومدن و خاستگارا رسیدن
(تا خماری بعدی بدرود)
آزادین فحش بدینا😂
۳.۳k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.