❤ قلبمــو پس بده❤ :قسمـت سوم💋
❤ قلبمــو پس بده❤ :قسمـت سوم💋
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سهون :
بازدید و جلسه م تموم شده بود ی چند تا کار تو دفتر داشتم ک میخواستم انجام بدم و بعد برم خونه ک باز کردن در از سوی من همانا خوردن ی موشک کاغذی تو صورتم همانا اعصابم خورد شد کی جرات کرده بود بدون اجازه بره تو اتاق من چشمامو خون گرفته بود توی دفترو نگاه کردم و پارک جی یون رو پشت میزم دیدم تمام دفترم شده بود پر از موشک و قایقای کاغذی اونی ک خورده بود توی صورتمو برداشتم از جلوی پامو بازش کردم پرونده های شرکت بود کارد میزدی خونم در نمیومد خیره نگاهش کردمو گفتم با اجازه ی کی اومدی توی دفتر من؟!؟رفتم سمتش اونم همینطوری میرفت عقب گفتم این چ کاری بود که کردی؟!؟هاااان؟!؟
جی یون
😰 😰 خیلی ترسیده بودم اب دهنمو ب سختی قورت دادم اما نباید خودمو ضعیف نشون میدادم عقب عقب میرفتم توچشاش زل زدم وگفتم خودت اول شروع کردی ب من چ اگه ازهمون اول کلیدو میدادی اینجوری نمیشد وی پلک زدم و گفتم حالا برواونور میخوام برم قلبم تو دهنم داشت میزد
سهون
ی قدم گذاشتم جلوتر ک چسبید ب دیوار در دفتر بسته بودو کسی نبود دستامو با شدت گذاشتم دو طرفش که ی تکون خورد تو چشاش زل زدمو گفتم با چه اجازه ای اومدی توی اتاق منو مهم تر از اون به پرونده های من دست زدیی هااااا؟!؟جواااب بدههه اینی ک تو میگی دلیل خوبی نیست واسه خرابکاریات 😡 😡
جی یون
چشامو بستم هول کرده بودم با تته پته گفتم مونده بودم چی بگم یکم فکرکردم مخم قفل کرده بود سرمو گرفتم بالا چون حوصلم سررفته بود و خودم زدم زیرخنده قیافه ی برزخیشو ک دیدم لبامو کشیدم تو دهنم و ساکت شدم
سهون
صورتمو بردم نزدیکتر و با عصبانیتی که توی چشمام بود خیره بهش زل زدم و گفتم چراااا اینکارو کردی؟!؟فقط برای اینکه کلید و ادرسو بهت ندادم!!؟فقط بخاطر همین زدی پرونده های منو به این حال و روز در اوردی؟!؟جوااااب بدهههه پارک جی یون؟!؟
جی یون
محکم چشامو بستم برو عقب حلش دادم اما ی میلی متر ازجاش تکون نخورد زبونمو بالبم خیس کردم و گوشامو گرفتم داد نزن کرشدم سرموتکون دادم اره دقیقا بخاطر هین کارت پرونده هاتو اینجوری کردم .
بزار برم اگه بخوای میتونی قراردادو فسخ کنی
سهون
سرمو بردم جلو فق ی میلی متر لبام با لباش فاصله داشت که جهت حرکت سرمو تغییر دادم و سرمو بردم کنار گوششو گفتم پس بچرخ تا بچرخیم حالا که اینطوریه ولی دفعه ی دیگه هیچ گونه حقی نداری که به پرونده ها و پوشه های من دست بزنی فهمیدی یا ن؟!؟هااا؟!؟
جی یون
لپمو از تو دهنم گرفتم لای دندونم و فشاردادم و گستاخونه توچشاش زل زدم😏
و پوزخند ریزی رولبم بود یقه ی کتشو گرفتم و دستمو کشیدم روش وتکوندمش ازمن هیچی بعید نیست بخوای ادامه بدی منم قید همه چی رییس و کارمندبودن رو میزنم و هرکاری بخوام میکنم وقتی حرف میزد کنار گوشم نفساش ب گردنم میخورد و باعث میشد استرس و هیجانم بیشتر بشه و نتونم لرزش بدنمو کنترل کنم
سهون
پوزخندی زدم هه داشت میلرزید ی بلایی سرت بیارم پارک جی یون ک تا عمر داری فراموش نکنی اوه سهونو 😏 سرمو دستامو اروم کشیدم عقبو همونجور که توی چشماش زل زده بودم گفتم خانم پارک نمیخواین برین خونه؟!؟دیروقته همه ی کارمندا رفتن 😏 نمیخواین خونه جدیدتونو ببینید؟!؟
جی یون
وقتی رفت عقب ی نفس راحت کشیدم و تکیمو از دیوار گرفتم باحرفش برگشتم سمتش وباغیض گفتم اگه افتخاری میدی ادرسو کلیدو بهم بدی میرم دوس ندارم قیافه ی نحستو ببینم 😒
سهون
نزدیک خونه ی منه یه کوچه پایین تر تونستی پیداش کن اینم کلیداش و کلیدارو گذاشتم توی جیبمو گفتم اگ تونستی بیا اینو هم بگیر و رفتم سمت کیفم ک وقتی اومده بودم تو گذاشته بودمش روی کاناپه ...
جی یون
😒 هه ب همین خیال باش نشستم رو صندلی و کیفمو گذاشتم رو میز و ب اطراف نگاه کردم ی کاناپه دیدم باذوق رفتم طرفش من اینجا میخوابم توهم هرجا دلت خواس بخواب فک کردی ازت معذرت میخوام عمرا برای کم کردن غرورت هرکاری میکنم
سهون
کنترلو گرفتم توی دستم دکمه رو زدم ی تخت از کف زمین بطور اتوماتیک در اومد اون یکی دکمه رو زدم نصف سقف ک بالای تخت بود جمع شد و رفت کنار ه
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سهون :
بازدید و جلسه م تموم شده بود ی چند تا کار تو دفتر داشتم ک میخواستم انجام بدم و بعد برم خونه ک باز کردن در از سوی من همانا خوردن ی موشک کاغذی تو صورتم همانا اعصابم خورد شد کی جرات کرده بود بدون اجازه بره تو اتاق من چشمامو خون گرفته بود توی دفترو نگاه کردم و پارک جی یون رو پشت میزم دیدم تمام دفترم شده بود پر از موشک و قایقای کاغذی اونی ک خورده بود توی صورتمو برداشتم از جلوی پامو بازش کردم پرونده های شرکت بود کارد میزدی خونم در نمیومد خیره نگاهش کردمو گفتم با اجازه ی کی اومدی توی دفتر من؟!؟رفتم سمتش اونم همینطوری میرفت عقب گفتم این چ کاری بود که کردی؟!؟هاااان؟!؟
جی یون
😰 😰 خیلی ترسیده بودم اب دهنمو ب سختی قورت دادم اما نباید خودمو ضعیف نشون میدادم عقب عقب میرفتم توچشاش زل زدم وگفتم خودت اول شروع کردی ب من چ اگه ازهمون اول کلیدو میدادی اینجوری نمیشد وی پلک زدم و گفتم حالا برواونور میخوام برم قلبم تو دهنم داشت میزد
سهون
ی قدم گذاشتم جلوتر ک چسبید ب دیوار در دفتر بسته بودو کسی نبود دستامو با شدت گذاشتم دو طرفش که ی تکون خورد تو چشاش زل زدمو گفتم با چه اجازه ای اومدی توی اتاق منو مهم تر از اون به پرونده های من دست زدیی هااااا؟!؟جواااب بدههه اینی ک تو میگی دلیل خوبی نیست واسه خرابکاریات 😡 😡
جی یون
چشامو بستم هول کرده بودم با تته پته گفتم مونده بودم چی بگم یکم فکرکردم مخم قفل کرده بود سرمو گرفتم بالا چون حوصلم سررفته بود و خودم زدم زیرخنده قیافه ی برزخیشو ک دیدم لبامو کشیدم تو دهنم و ساکت شدم
سهون
صورتمو بردم نزدیکتر و با عصبانیتی که توی چشمام بود خیره بهش زل زدم و گفتم چراااا اینکارو کردی؟!؟فقط برای اینکه کلید و ادرسو بهت ندادم!!؟فقط بخاطر همین زدی پرونده های منو به این حال و روز در اوردی؟!؟جوااااب بدهههه پارک جی یون؟!؟
جی یون
محکم چشامو بستم برو عقب حلش دادم اما ی میلی متر ازجاش تکون نخورد زبونمو بالبم خیس کردم و گوشامو گرفتم داد نزن کرشدم سرموتکون دادم اره دقیقا بخاطر هین کارت پرونده هاتو اینجوری کردم .
بزار برم اگه بخوای میتونی قراردادو فسخ کنی
سهون
سرمو بردم جلو فق ی میلی متر لبام با لباش فاصله داشت که جهت حرکت سرمو تغییر دادم و سرمو بردم کنار گوششو گفتم پس بچرخ تا بچرخیم حالا که اینطوریه ولی دفعه ی دیگه هیچ گونه حقی نداری که به پرونده ها و پوشه های من دست بزنی فهمیدی یا ن؟!؟هااا؟!؟
جی یون
لپمو از تو دهنم گرفتم لای دندونم و فشاردادم و گستاخونه توچشاش زل زدم😏
و پوزخند ریزی رولبم بود یقه ی کتشو گرفتم و دستمو کشیدم روش وتکوندمش ازمن هیچی بعید نیست بخوای ادامه بدی منم قید همه چی رییس و کارمندبودن رو میزنم و هرکاری بخوام میکنم وقتی حرف میزد کنار گوشم نفساش ب گردنم میخورد و باعث میشد استرس و هیجانم بیشتر بشه و نتونم لرزش بدنمو کنترل کنم
سهون
پوزخندی زدم هه داشت میلرزید ی بلایی سرت بیارم پارک جی یون ک تا عمر داری فراموش نکنی اوه سهونو 😏 سرمو دستامو اروم کشیدم عقبو همونجور که توی چشماش زل زده بودم گفتم خانم پارک نمیخواین برین خونه؟!؟دیروقته همه ی کارمندا رفتن 😏 نمیخواین خونه جدیدتونو ببینید؟!؟
جی یون
وقتی رفت عقب ی نفس راحت کشیدم و تکیمو از دیوار گرفتم باحرفش برگشتم سمتش وباغیض گفتم اگه افتخاری میدی ادرسو کلیدو بهم بدی میرم دوس ندارم قیافه ی نحستو ببینم 😒
سهون
نزدیک خونه ی منه یه کوچه پایین تر تونستی پیداش کن اینم کلیداش و کلیدارو گذاشتم توی جیبمو گفتم اگ تونستی بیا اینو هم بگیر و رفتم سمت کیفم ک وقتی اومده بودم تو گذاشته بودمش روی کاناپه ...
جی یون
😒 هه ب همین خیال باش نشستم رو صندلی و کیفمو گذاشتم رو میز و ب اطراف نگاه کردم ی کاناپه دیدم باذوق رفتم طرفش من اینجا میخوابم توهم هرجا دلت خواس بخواب فک کردی ازت معذرت میخوام عمرا برای کم کردن غرورت هرکاری میکنم
سهون
کنترلو گرفتم توی دستم دکمه رو زدم ی تخت از کف زمین بطور اتوماتیک در اومد اون یکی دکمه رو زدم نصف سقف ک بالای تخت بود جمع شد و رفت کنار ه
۲۲.۵k
۲۲ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.