داستان💞 قلبمو پس بده💞 :قسمـت دوم💕 👇 👇
داستان💞 قلبمو پس بده💞 :قسمـت دوم💕 👇 👇
جلوش روی میز اینم اصل قرار داد میتونین خودتون بخونید اگ خواستید امضا کنید و پامو انداختم رو پامو منتظر نگاهش کردم ...
سهون:
عععع چی؟توخونه ای ک شرکت میده من خونه دارم چراباید تو جای دیگه زندگی کنم سرش پایین بود اداشو دراوردم هی کای ک ماگفتیم انجام میدین داشتم اداشو در میوردم ک دیدم نگام میکنه سرمو چرخوندم اونور و موهاموت گرفتم دستم و مشغول خوندن قرارداد شدم خودکار برداشتم و امضاش کردن و سرمو اوردم بالا خو بهش نگاه کردم و پلکم پرید
سهون
بچه س دیگه فک کرد نفهمیدم داره ادامو در میاره وایسا ی بلایی سرت بیارم دختر اینقدر کار سرت بریزم نفهمی چیکار کنی خودکارمو برداشتم و منم قرار داد و امضا کردم و گفتم و راستی هر کسی بخواد قرارداد و بهم بزنه باید دوبرابر مبلغ قرار داد رو بپردازه و دستمو جلوش دراز کردم و گفتم خوشبختم از همکاری باهاتون(اره ارواح جدم ی بلایی سرت بیارم دختره ی چش سفید)
جی یون:
خندیدم منو ازچی میترسونین پاشدم و دستمو بردم جلو و ی پوزخند کوچیکی زدم فک کردی جلوت کم میارم معلوم بود چقد مغرور و خود شیفتس ازاینجور ادما بدم میاد دستمو کشیدم بیرون وگفتم واسه امروز کاری هست؟
سهون:
اره باید برید شرکت و ببینید و بدونید کدوم قسمت چیکار باید کرد و محل کار شما کجاست ک مثل امروز طبقه سوم و سی ام رو با هم قاطی نکنید و ی پوزخند زدم بهش منشی رو صدا کردم و گفتم خانم جانگ یکی رو خبر کنید اینجاهارو ب خانم پارک نشون بدن یوقت گم نشن و کتمو ک گذاشته بودم روی پشت صندلیمو برداشتم و تنم کردم و گفتم من میرم ب اون دو تا پروژه سر بزنم و بدن خداحافظی رفتم بیرون سمت اسانسور عجب دختری بود این اگ مجبور نبودم و مادرم اینقدر اصرار نمیکرد این بچه رو نمیاوردم اینجا پوووف سوار ماشینم شدمو رفتم برای بازدید از پروژه ها ...
جی یون
باحرفش ک گفت اشتباه جای طبقه ی سی ام طبقه ی سوم پیاده نشن دستمو گذاشتم رو قلبم و لبمو گاز گرفتم وقتی رفت بیرون دستنو بردم لای موهام و بهمشون ریختم پسره ی یلغوز نچسب من ی روز ب عمرم بمونه حاا تورو میگیرم اه اه بااون عطر بوگندوش عوق😷 😷 کیفوم ورداشتم و پشت سر منشیش میرفتم سرم تو گوشیم بود و ب حرفاش اصلا گوش نمیکردم بعد ی ساعت ک همه جای شرکتو نشونم دادم بهش خیره نگاه کردم و تو دلم گفتم فکت درد نگرفت و ویز خندیدم دلم میخواست خودش بود و حرصش میدادم ولش کن اصلا لیاقت فکر کردن نداره میخواستم برم خونه ک یکی از پشت صدام زد وایستادم سرجام و برگشتم سمتش باز ک اینه اه ی لبخند مصنوعی زدم بله رییس
سهون
با بی حوصلگی بهش نگاه کردم و گفتم ماشین دارید؟!؟اصلا رانندگی بلدید!!؟اگ رانندگی بلد نیستین که یه راننده واستون میذارم و ی ماشین و اگ رانندکی بلدید و ماشین ندارید ی ماشین از طرف شرکت براتون فراهم میکنیم و اینکه یکی دو تا خدمتکار توی خونه هستن همیشه که کاراتونو انجام بدن حالا بگید بلدید یا نه؟!؟
جی یون
همینجووی ور میزد پریدم وسط حرفش و بلند و کشیدم گفتم بعععلههه بلدم ماشینم دارم نیازی هم ی خدمتکار نیست کارتون تموم شد؟
سهون
تغییری توی قیافه م ندادم و زیر لب گفتم ی دنده ی لجبازه بی ادب
نه امر دیگه ای بود خبرتون میکنم ولی ادرس خونتونو باید صبر کنین وقتی من میخوام برم خونهنشونتون میدم خونه تونو و اینکه فلا خدانگهدار تا امشب
میخواستم ادرسو همون موقع بهش بدم ولی گفتم نه بذار یکم ادب شه دختره ی خوددرگیر کیفمو دادم دست مدیر یونگ همینطور ک داشتیم میرفتیم سمت اسانسور ک برم برای بازدید از دومین پروژه گفتم خیلی دختر لجبازیه من با این توی ی شرکت نمیتونم کار کنم مدیر یونگ لبخندی بهم زد و گفت رییس بچه س کاری باهاش نداشته باشید اونم تا چند وقت دیگه قراردادش تموم میشه میره.با این فکر لبخندی زدم و دکمه پارکینگ و فشار دادم و رفتم ک از دومین پروژه بازدید کنم ...
جی یون
دهنم باز مونده بود یعنی چی باید تا شب اینجا بمونم فهمیدم میخواد اذیتم کنه باشه خودت خواستی لبخند ملیحی زدم و رفتم سمت اتاقش و ب منشیش گفتم رییس گفتن تو اتاقش بمونم تا برگردن و بهم خونه رو نشون بدن و رفتم تو اتاقش نشستم پشت میزش و خنده ی خبیثی کردم با بد کسی درافتادی هرچی پرونده رو میزش بود ورقه هاشو جدا کردم و باهاشو موشک و قایق درست کردم یکی از یکی داغون تر واای چرایکیش درست ازاب در نمیاد بعد ی ساعت تلاش یکی خوب از اب دراومدباذوق از جام بلندشدم و پرتش کردم سمت در ک درباز شد و موشک صاف خورد تو صورتش چشام گردشده بود سرجام خشکم زده بود و قلبم تندمیزد
نظر یادتون نره عشقولیا
جلوش روی میز اینم اصل قرار داد میتونین خودتون بخونید اگ خواستید امضا کنید و پامو انداختم رو پامو منتظر نگاهش کردم ...
سهون:
عععع چی؟توخونه ای ک شرکت میده من خونه دارم چراباید تو جای دیگه زندگی کنم سرش پایین بود اداشو دراوردم هی کای ک ماگفتیم انجام میدین داشتم اداشو در میوردم ک دیدم نگام میکنه سرمو چرخوندم اونور و موهاموت گرفتم دستم و مشغول خوندن قرارداد شدم خودکار برداشتم و امضاش کردن و سرمو اوردم بالا خو بهش نگاه کردم و پلکم پرید
سهون
بچه س دیگه فک کرد نفهمیدم داره ادامو در میاره وایسا ی بلایی سرت بیارم دختر اینقدر کار سرت بریزم نفهمی چیکار کنی خودکارمو برداشتم و منم قرار داد و امضا کردم و گفتم و راستی هر کسی بخواد قرارداد و بهم بزنه باید دوبرابر مبلغ قرار داد رو بپردازه و دستمو جلوش دراز کردم و گفتم خوشبختم از همکاری باهاتون(اره ارواح جدم ی بلایی سرت بیارم دختره ی چش سفید)
جی یون:
خندیدم منو ازچی میترسونین پاشدم و دستمو بردم جلو و ی پوزخند کوچیکی زدم فک کردی جلوت کم میارم معلوم بود چقد مغرور و خود شیفتس ازاینجور ادما بدم میاد دستمو کشیدم بیرون وگفتم واسه امروز کاری هست؟
سهون:
اره باید برید شرکت و ببینید و بدونید کدوم قسمت چیکار باید کرد و محل کار شما کجاست ک مثل امروز طبقه سوم و سی ام رو با هم قاطی نکنید و ی پوزخند زدم بهش منشی رو صدا کردم و گفتم خانم جانگ یکی رو خبر کنید اینجاهارو ب خانم پارک نشون بدن یوقت گم نشن و کتمو ک گذاشته بودم روی پشت صندلیمو برداشتم و تنم کردم و گفتم من میرم ب اون دو تا پروژه سر بزنم و بدن خداحافظی رفتم بیرون سمت اسانسور عجب دختری بود این اگ مجبور نبودم و مادرم اینقدر اصرار نمیکرد این بچه رو نمیاوردم اینجا پوووف سوار ماشینم شدمو رفتم برای بازدید از پروژه ها ...
جی یون
باحرفش ک گفت اشتباه جای طبقه ی سی ام طبقه ی سوم پیاده نشن دستمو گذاشتم رو قلبم و لبمو گاز گرفتم وقتی رفت بیرون دستنو بردم لای موهام و بهمشون ریختم پسره ی یلغوز نچسب من ی روز ب عمرم بمونه حاا تورو میگیرم اه اه بااون عطر بوگندوش عوق😷 😷 کیفوم ورداشتم و پشت سر منشیش میرفتم سرم تو گوشیم بود و ب حرفاش اصلا گوش نمیکردم بعد ی ساعت ک همه جای شرکتو نشونم دادم بهش خیره نگاه کردم و تو دلم گفتم فکت درد نگرفت و ویز خندیدم دلم میخواست خودش بود و حرصش میدادم ولش کن اصلا لیاقت فکر کردن نداره میخواستم برم خونه ک یکی از پشت صدام زد وایستادم سرجام و برگشتم سمتش باز ک اینه اه ی لبخند مصنوعی زدم بله رییس
سهون
با بی حوصلگی بهش نگاه کردم و گفتم ماشین دارید؟!؟اصلا رانندگی بلدید!!؟اگ رانندگی بلد نیستین که یه راننده واستون میذارم و ی ماشین و اگ رانندکی بلدید و ماشین ندارید ی ماشین از طرف شرکت براتون فراهم میکنیم و اینکه یکی دو تا خدمتکار توی خونه هستن همیشه که کاراتونو انجام بدن حالا بگید بلدید یا نه؟!؟
جی یون
همینجووی ور میزد پریدم وسط حرفش و بلند و کشیدم گفتم بعععلههه بلدم ماشینم دارم نیازی هم ی خدمتکار نیست کارتون تموم شد؟
سهون
تغییری توی قیافه م ندادم و زیر لب گفتم ی دنده ی لجبازه بی ادب
نه امر دیگه ای بود خبرتون میکنم ولی ادرس خونتونو باید صبر کنین وقتی من میخوام برم خونهنشونتون میدم خونه تونو و اینکه فلا خدانگهدار تا امشب
میخواستم ادرسو همون موقع بهش بدم ولی گفتم نه بذار یکم ادب شه دختره ی خوددرگیر کیفمو دادم دست مدیر یونگ همینطور ک داشتیم میرفتیم سمت اسانسور ک برم برای بازدید از دومین پروژه گفتم خیلی دختر لجبازیه من با این توی ی شرکت نمیتونم کار کنم مدیر یونگ لبخندی بهم زد و گفت رییس بچه س کاری باهاش نداشته باشید اونم تا چند وقت دیگه قراردادش تموم میشه میره.با این فکر لبخندی زدم و دکمه پارکینگ و فشار دادم و رفتم ک از دومین پروژه بازدید کنم ...
جی یون
دهنم باز مونده بود یعنی چی باید تا شب اینجا بمونم فهمیدم میخواد اذیتم کنه باشه خودت خواستی لبخند ملیحی زدم و رفتم سمت اتاقش و ب منشیش گفتم رییس گفتن تو اتاقش بمونم تا برگردن و بهم خونه رو نشون بدن و رفتم تو اتاقش نشستم پشت میزش و خنده ی خبیثی کردم با بد کسی درافتادی هرچی پرونده رو میزش بود ورقه هاشو جدا کردم و باهاشو موشک و قایق درست کردم یکی از یکی داغون تر واای چرایکیش درست ازاب در نمیاد بعد ی ساعت تلاش یکی خوب از اب دراومدباذوق از جام بلندشدم و پرتش کردم سمت در ک درباز شد و موشک صاف خورد تو صورتش چشام گردشده بود سرجام خشکم زده بود و قلبم تندمیزد
نظر یادتون نره عشقولیا
۲۳.۳k
۲۲ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.