تکپارتی جیمین( درخواستی)
تکپارتی جیمین(#درخواستی)
ویو ا. ت
سلام من کیم ا. ت هستم 2سال هست با جیمین ازدواج کردم من 20 سالمه
ویو جیمین
سلا من پارک جیمین هستم 2سال است با کیم ا. ت قرار میزارم من 25سالمه
ویو ا. ت
امروز جیمین سرکار نداشت برا همین قرار بود ناهار غذا موردعلاقه جیمین رو درست کنم وقتی بیدار شدم دیدم جیمین خوابیده خداااا خیلی نازهه گونه جیمین رو میبوسم که یهو جیمین چشاشو باز میکنه
ا. ت: ترسیدم
جیمین: ا. ت رو کشید رو خودش
ا. ت: ددی دباره شروع نکن
جیمین: عشقم چطور وقتی این شکلی ددی صدام میکنی مقاومت کنم
ا. ت: عزیزم لطفا
جیمین: اوف باشه
ا. ت بلند شد رفت اشپزخونه داشتم صبحانه میکنم که دستای جیمین رو درو خودم حس کردم
ا. ت: جیمیناااا
جیمین: هااااا
ا. ت: بس کن
جیمین: اخههه
ا. ت: یه نگاهی از پایین به جیمین کرد
ا. ت: اوه اوه پس هور*نی شدی نه!؟
جیمین: میشه کمکم کنی
ا. ت: نه *میخنده*
جیمین: ببینم وقتی تنبیهت کنم هم این شکلی میخندی
به این حرف جیمین خنده ا. ت محو شد
ا. ت: بعد صبحانه کمکت میکنم
جیمین: نه دیگه دیر شده بیبی
ا. ت: ددی ببخشید لطفاااا
جیمین: ا. ت رو بغل میکنه و میبره تو اتاق
بقیه تو کامنت
ویو ا. ت
سلام من کیم ا. ت هستم 2سال هست با جیمین ازدواج کردم من 20 سالمه
ویو جیمین
سلا من پارک جیمین هستم 2سال است با کیم ا. ت قرار میزارم من 25سالمه
ویو ا. ت
امروز جیمین سرکار نداشت برا همین قرار بود ناهار غذا موردعلاقه جیمین رو درست کنم وقتی بیدار شدم دیدم جیمین خوابیده خداااا خیلی نازهه گونه جیمین رو میبوسم که یهو جیمین چشاشو باز میکنه
ا. ت: ترسیدم
جیمین: ا. ت رو کشید رو خودش
ا. ت: ددی دباره شروع نکن
جیمین: عشقم چطور وقتی این شکلی ددی صدام میکنی مقاومت کنم
ا. ت: عزیزم لطفا
جیمین: اوف باشه
ا. ت بلند شد رفت اشپزخونه داشتم صبحانه میکنم که دستای جیمین رو درو خودم حس کردم
ا. ت: جیمیناااا
جیمین: هااااا
ا. ت: بس کن
جیمین: اخههه
ا. ت: یه نگاهی از پایین به جیمین کرد
ا. ت: اوه اوه پس هور*نی شدی نه!؟
جیمین: میشه کمکم کنی
ا. ت: نه *میخنده*
جیمین: ببینم وقتی تنبیهت کنم هم این شکلی میخندی
به این حرف جیمین خنده ا. ت محو شد
ا. ت: بعد صبحانه کمکت میکنم
جیمین: نه دیگه دیر شده بیبی
ا. ت: ددی ببخشید لطفاااا
جیمین: ا. ت رو بغل میکنه و میبره تو اتاق
بقیه تو کامنت
۴۳.۹k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.