part

part¹

ویو کوک
چان یه اسلحه درآورد شلیک کرد
اصلا نفهمیدم داره چه اتفاقی میوفته سیاهی


ویو شوگا
کوک به بادیگارد ها دستور داد تا بگیرنش یه دفعه چان از پشت کمرش یه تفنگ در آورد سریع شلیک کرد آروم برگشتم دیدم به کوک خورده دلم ریخت داد زدم کوک کوک افتاد زمین


شوگا: کوک کوک چشم هاتو باز کن (داد)

شوگا: واسه چی وایسادید (داد)

شوگا :ماشین آمده کنید ببرینش بیمارستان


ویو راوی
کوک غرق خون که داشت رو دست های دوستش جون میاد از اونور شوگا داد میزد که
راننده سرعتش رو بیشتر که کوک به یه خواب عمیق رفته بود


ویو کوک (تو خواب)
چشمام رو باز کردم دوباره همون کابوس اما این دفعه فرق داشت اون پسره که هردفعه پشتش به من بود اما این دفعه صورت رو برگردوند چه چهره زیبایی داشت خیلی خوشگل بود

ویو راوی
پسرک غرق صورت زیبای پسر رو به روش شد
کوک نمی‌دونست که داره چه اتفاقی میوفته

ویو کوک
همینطور که به صورتش نگاه میکردم
گفت کوک تو منو پیدا میکنی و از کابوس هات خلاص میشی



ویو تهیونگ
مثل روزهای دیگه با صدای عن تایمر گوشی از خواب بیدار شدم رو کار های لازم رو انجام دادم توی خونه تنها زندگی میکنم
صبحانه رو خوردم لباسام رو پوشیدم رفتم بیمارستان رسیدم روپوش سفید پوشیدم رفتم تو بخش دنبال دکتر که یه دفعه...
دیدگاه ها (۴)

part²ویو تهیونگ که یه دفعه...دیدم یه مرد رو که توی برانکارد ...

part³ویو شوگا با صدای راننده که گفت رسیدم سریع با کمک بادیگا...

part¹ویو کوک مثل همیشه با کابوس هام از خواب بیدار شدم ساعت ...

وقتی که دوستش داشتی اما... پارت 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط