عاشقی کن که هنر نیست به تن بالیدن
❤️عاشقی کن! که هنر نیست به تن بالیدن
❤️از هر آغوش به آغوش دگر غلتیدن
❤️هنر این است: در این شهرِ پُر از دلبرکان
❤️"یک نفر" یافتن و دل زِ "یکی" دزدیدن
❤️جایِ بوسیدنِ لب های هزاران شیرین
❤️لبِ شیرین "یکی" را همه شب بوسیدن
❤️چشم بر هر که جز "او" روی نماید بستن
❤️از همه ماهرُخان روی "یکی" را دیدن
❤️اشهدِ "حسِ تنوع طلبی" را خواندن
❤️هر بساطِ هوس و وسوسه را بر چیدن
❤️معنیِ "عشق" اگر می طلبی جز این نیست
❤️دل "یکی" هست، و باید به "یکی" بخشیدن
❤️از هر آغوش به آغوش دگر غلتیدن
❤️هنر این است: در این شهرِ پُر از دلبرکان
❤️"یک نفر" یافتن و دل زِ "یکی" دزدیدن
❤️جایِ بوسیدنِ لب های هزاران شیرین
❤️لبِ شیرین "یکی" را همه شب بوسیدن
❤️چشم بر هر که جز "او" روی نماید بستن
❤️از همه ماهرُخان روی "یکی" را دیدن
❤️اشهدِ "حسِ تنوع طلبی" را خواندن
❤️هر بساطِ هوس و وسوسه را بر چیدن
❤️معنیِ "عشق" اگر می طلبی جز این نیست
❤️دل "یکی" هست، و باید به "یکی" بخشیدن
- ۹۹۵
- ۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط