عشق مافیایی
عشق مافیایی
پارت ۱۷
ا. ت ویو
صبح
از خواب بیدار شدم به ساعتم نگاه کردم ساعت ۹ بود دورو برم رو نگاه کردم نیم خیز شدن و روی تخت نشستم که یهو در باز شد و میا اومد تو
&صبح بخیر خوب خوابیدی
+اوهوم
& ارباب جوان گفتن که امروز برای ناهار هرچی که میخوای رو به آجوما بگی تا برات درست کنه
+ باشه برو پایین منم الان میام
میا رفت بیرون از رو تخت بلند شدم کارهای مربوطه رو انجام دادم لباس خونگی سیاه تو کمد بود اونو پوشیدم و رفتم پایین رفتم تو آشپزخونه و دیدم میز صبحانه رو میا داره آماده میکنه رفتم رو صندلی نشستم و مشغوله خوردن شدم
+میا تو میدونی تهیونگ کی رفت سر کارش با (دهن پر )
&فکر کنم یکی دو ساعتی میشه
+ آها
بعد از اینکه صبحانه رو تموم کردم رفتم تا عمارت رو بگردم تا نصفه های عمارت رو گشتم که حوصلم سر رفت رفتم پایین تو حیاط هرچقدر ردولف رو صدا میکردم جواب نمیداد
&فکر نکنم ردولف خونه باشه
+میگم میا تو رانندگی بلدی ?
نه
پارت ۱۷
ا. ت ویو
صبح
از خواب بیدار شدم به ساعتم نگاه کردم ساعت ۹ بود دورو برم رو نگاه کردم نیم خیز شدن و روی تخت نشستم که یهو در باز شد و میا اومد تو
&صبح بخیر خوب خوابیدی
+اوهوم
& ارباب جوان گفتن که امروز برای ناهار هرچی که میخوای رو به آجوما بگی تا برات درست کنه
+ باشه برو پایین منم الان میام
میا رفت بیرون از رو تخت بلند شدم کارهای مربوطه رو انجام دادم لباس خونگی سیاه تو کمد بود اونو پوشیدم و رفتم پایین رفتم تو آشپزخونه و دیدم میز صبحانه رو میا داره آماده میکنه رفتم رو صندلی نشستم و مشغوله خوردن شدم
+میا تو میدونی تهیونگ کی رفت سر کارش با (دهن پر )
&فکر کنم یکی دو ساعتی میشه
+ آها
بعد از اینکه صبحانه رو تموم کردم رفتم تا عمارت رو بگردم تا نصفه های عمارت رو گشتم که حوصلم سر رفت رفتم پایین تو حیاط هرچقدر ردولف رو صدا میکردم جواب نمیداد
&فکر نکنم ردولف خونه باشه
+میگم میا تو رانندگی بلدی ?
نه
۱۱.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.