عشق مافیایی
عشق مافیایی
پارت ۱۶
ا. ت ویو
دیگه شب شده بود خیلی خسته بودم برای همین روی همون مبلی که داخل دفتر ته بود دراز کشیدم نفهمیدم چی شد که خوابم برد
ته ویو
امروز کارم خیلی طول کشید برای همین مجبور شدم تا شب اونجا بمونم شب شد و از چهره ا. ت معلوم بود که خستست روی مبل دراز کشید نیم ساعت بعد کارم تموم شد رفتم کنار مبل تا ا.ت رو بیدار کنم وقتی چشمم بهش خورد فهمیدم که خوابه براید بغلش کردم و بردمش طبقه پایین وقتی رفتم پایین جونگ کوک رو دیدم که هنوز اونجا بود با دیدنم تعجب کرد و اومد سمتم
÷ من چشام مشکل پیدا کرده یا این همون تهیونگ بی رحم خودمونه (خنده )
_ جونگ کوک الان حوصله حرفات رو ندارم
÷ باشه بابا الان میری خونه؟
_ آره
÷ باشه پس خداحافظ
_ خداحافظ
رفتم نزدیک ماشین درو باز کردم و ا.ت رو گذاشتم صندلی عقب خودمم نشستم پشت فرمون داشت بارون میزد رسیدیم خونه دوباره ا. ت رو براید بغل کردم و خیلی سریع بردمش تو بردمش تو اتاقش چون بارون میزد هوا سرد بود گذاشتمش رو تخت و پتو رو کشیدم روش خودمم رفتم تو اتاقم لباسم رو با یه لباس خونگی عوض کردم رو تختم دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برد
امتحان داریم برای همین نذاشتم تازه مامانم گوشیم رو ازم گرفته بود فردا میتونم بزارم ولی اگه تا چهارشنبه صبر کنید بعدش همون روزی یکبار رو میزارم
پارت ۱۶
ا. ت ویو
دیگه شب شده بود خیلی خسته بودم برای همین روی همون مبلی که داخل دفتر ته بود دراز کشیدم نفهمیدم چی شد که خوابم برد
ته ویو
امروز کارم خیلی طول کشید برای همین مجبور شدم تا شب اونجا بمونم شب شد و از چهره ا. ت معلوم بود که خستست روی مبل دراز کشید نیم ساعت بعد کارم تموم شد رفتم کنار مبل تا ا.ت رو بیدار کنم وقتی چشمم بهش خورد فهمیدم که خوابه براید بغلش کردم و بردمش طبقه پایین وقتی رفتم پایین جونگ کوک رو دیدم که هنوز اونجا بود با دیدنم تعجب کرد و اومد سمتم
÷ من چشام مشکل پیدا کرده یا این همون تهیونگ بی رحم خودمونه (خنده )
_ جونگ کوک الان حوصله حرفات رو ندارم
÷ باشه بابا الان میری خونه؟
_ آره
÷ باشه پس خداحافظ
_ خداحافظ
رفتم نزدیک ماشین درو باز کردم و ا.ت رو گذاشتم صندلی عقب خودمم نشستم پشت فرمون داشت بارون میزد رسیدیم خونه دوباره ا. ت رو براید بغل کردم و خیلی سریع بردمش تو بردمش تو اتاقش چون بارون میزد هوا سرد بود گذاشتمش رو تخت و پتو رو کشیدم روش خودمم رفتم تو اتاقم لباسم رو با یه لباس خونگی عوض کردم رو تختم دراز کشیدم نفهمیدم کی خوابم برد
امتحان داریم برای همین نذاشتم تازه مامانم گوشیم رو ازم گرفته بود فردا میتونم بزارم ولی اگه تا چهارشنبه صبر کنید بعدش همون روزی یکبار رو میزارم
۶.۵k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.