من ماندهام ز پا

من مانده‌ام زِ پا
ولی آن دورها هنوز،
نوری‌ست
شعله‌ای‌ست
خورشید روشنی‌ست؛
که می‌خواندم مُدام!
اینجا درونِ سینه‌ی من
زخمِ کهنه‌ای‌ست
که می‌کاهَدَم مُدام....

حمید مصدق
دیدگاه ها (۱)

جنابِ شعر های من!حواست هست دلتنگم؟برای حجمِ آغوشت، تمام عمر ...

آقا! اجازه؟!یه سوال داشتیم :ما کلاس اولیا ...که هر روز تو مر...

مرا ندیده برفتی، ندیده‌ام بگرفتیبرو برو که گرفتار خود ندیده ...

دوریلطیف ترین غم دنیاستوقتی دورمی مانیازآنکه دوستش داریدلچون...

شعله بی امان

دیدن فقط نگاه کردن نیست.هر چیزی که میبینی از درون تو میگذرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط