درخواستی

#درخواستی
Part: ³

صورتش رو نزدیکت کرد و لباش رو اروم روی لبات گذاشت ....اروم مَک میزد و دستش رو روی کمَرِت میکشید ....

بعد چند مین ازت جدا شد و به دیوار تکیه داد و نفس نفس زنان بهت خیره شد ....

ات: و..ولی ...من که ...حالا به ..س..سیگار معتاد شدم ...باید ...چ...چیکار کنم؟!(نفس نفس زنان)
شوگا: ع..عیب نداره ..خودم تَرکِت میدم !!(نفس نفس زنان)

با چشمای گرد شده و با تعجب بهش نگاه میکردی و متوجه ی حرفی که زده بود نمیشدی!

ات: چطوری؟!
شوگا: کارِت نباشه!
ات: شوگا داری میترسونیم !
شوگا: نترس !

با اینکه به شوگا اعتماد داشتی اما واقعا نمیدونستی به این حرفش چه واکنشی نشون بدی!


شوگا: بیخیال خودت رو درگیر نکن ...

و بعد اومد سمتت و دستت رو گرفت و بُردِت سمت تخت و باهم روی تخت دراز کشیدین ....پتو رو روت کشید و موهات رو کنار زد ....

شوگا: دیگه سیگار نمیکشی ها!
ات: قول میدم !
شوگا: آفرین قشنگم...خب بگیر بخواب دیگه ....

خواست از رو تخت بلند شه که .....

ات: تو پیشم نمیخوابی؟!
شوگا: نمیتونم اخه قربونت برم ...
ات: چرا؟!
شوگا: چون یه پرونده هایی دارم که باید به اونا برسم ...
ات: هوم ....

یه بوسه رو پیشونیت کاشت و از اتاق رفت بیرون...‌
به پاکت سیگاره روی میز لوازم ارایشیت خیره شدی و خواستی از جات بلند بشی و بری سمتش که شوگا بلند از بیرون از اتاق گفت ....

شوگا: دست به اون پاکت سیگار بزنی میزنم میمیری!

از کجا فهمید....
اروم دوباره دراز کشیدی و چشات رو بستی !

☆پایان☆

میدونم قشنگ نشد .... چون که تو نِوِشتَنِه چند پارتی زیاد استعداد ندارم و نمیتونم قشنگ بنویسم ولی باز تلاشم رو کردم امیدوارم که خوشتون بیاد💖
دیدگاه ها (۲۹)

#عروس_فراری 🤍👀Part: ²⁴ گذاشتم زمین که با عصبانیت سرش جیغ زدم...

#عروس_فراری 🤍👀Part:²⁵با حرص دوییدم سمت اتاق تهیونگ...بدون در...

#درخواستی Part: ²کُتِش رو درآورد و رفت سمت حال ....دوییدی و ...

#درخواستی Part: ¹از اول هم شوگا همیشه بهت میگفت که گشتن با ا...

دوست پسر دمدمی مزاج

نام فیک: عشق مخفیPart: 46ویو ات*شب شد و مهمونا اومدن*رنگ رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط