Best worng

Chapter 1
Part 14
•ویو جونگکوک•
امشب بخاطر انباری که کای اتیش زده بود باید با چند نفر معامله میکردم به بهونه ی مهمونی همه رو دعوت کردم..داشتم به این فکر میکردم که امشب تو این مهمونی بورام و سومی هم باشن ولی کسی که زنگ میزنه نمیزاره گوشی رو جواب دادم که...
کای:جئون جونگکوک؟ درست تماس گرفتم؟
کوک:مگه کسی که ازت بالا تره هم یادت میره؟ نگو که اره
کای:بیخیال همه میدونن تو لیاقت اون جایگاه رو نداری شنیدم امشب ی مهمونی مخصوص خودمون گرفتی و دختر هم هست..نگو که میخواستی تک خوری کنی...!
کوک:درست شنیدی ولی دختری وجود نداره
کای:خیلی خب امشب میبینمت درضمن اگ...
بدون اینکه حرفش کامل بزنه قطع کردم
بورامو چیکار کنم اگه بفهمه اونو اوردم تو عمارت و هنوز زندست فکر میکنه زنمه و قطعا میدزدتش به تهیونگ گفتم بهشون بگه ساعت6 به بعد تو سالن ها نباشن
•ویو بورام•
عمارت به اون بزرگی پر شده بود از صدا سومی خوابیده بود و من از گشنگی داشتم میمردم فقط یه صبحونه دادن و پرتمون کردن تو این اتاق نه گوشی نه چیزی دستشوییم که نداشت همینجوری داشتم پنجره رو دید میزدم که دونفر داشتن میدوییدم سمت در جوری که انگار یجا اتیش گرفته بود با اومدن یه نفر که ازش نفرت داشتم واقعا شوکه شدم کای اینجا چیکار میکرد اصن چشام درست میدید؟ نکنه جونگکوک باهاش رفیقه؟ وای نه خدا امشبو بخیر کنه... رفتم سومی رو بیدار کنم که بهش بگم حواسش باشه
بورام:سومی... هی سومی پاشو دیگه
سومی:ولم کن ببار بخابم(تو خوابه هنو)
بورام:سومی میگم پاشو کارت دارم
سومی:چیه(خوابالود و حرصی)
بورام:باید بگم بدبخت شدیم...این مهمونی که جونگکوک راه انداخته مهمونی نیست فکر کنم کای اومده استقبالمون
چشاشو باز و بسته کرد
سومی:یعنی چی کای اینجا چه گوهی میخوره؟
بورام:یعنی احتمال اینکه به فا*ک بریم خیلیه پاشو بریم
سومی:چی؟ کجا؟ بورام بشین سر جات مگه نشنیدی چی گفت نباید بریم بیرون اصلا از کجا معلوم بدونه ما اینجاییم؟
بورام:به درک که گفته نباید بریم بیرون تورو نمیدونم ولی من نمیخوام دوباره زیر ینفر باشم..
سومی:صب کن ببینم دوباره؟ یعنی چی بورام؟
بورام:هیچی اشتباهی یچیزی گفتم
سومی:نه وایسا از صبح داری هی سوتی میدی تو چیکار کردی
بورام:مگه مهمه؟(داد)
سومی:اره مهمه تو دیشب با اون یارو چه غلطی کردی هان؟ (عصبی و داد)
بورام:تجا*وز به من انقدر عصبیت میکنه؟ (بغض)
سومی:تجا*وز؟
بغضم شکست و نشستم زمین گریه کردم
بورام:من بخاطر تو دیشب از اون عوضی خواهش کردم که بزاره بیای پیشم ولی اون از خواستم سو استفاده کرد سومی تو میفهمی یعنی چی اصلا ازوقتی اومدم اینجا فقط دارم میرینم به زندگیم اینم از کای(گریه و داد)
سومی:ببخشید بورام ببخشید عزیزم درست میشه اصلا بیا همین الان از اینجا بزنیم به چاک هوم؟ بهترین موقعست با صدای موزیک هم کسی نمیفهمه این همه ادم اینجان کسی نمیشناستمون..
راست میگفت بهترین موقع بود اشکامو پاک کردم پاشدم رفتم سمت پنجره بادیگاردای لعنتیش همه جا بودن نمیشد بریم
بورام:اونارو چیکار کنیم؟
سومی:از یوری کمک میگیریم
در اتاقو باز کردیم و اروم رفتیم پایین که کسی نبینتمون جونگکوک مشغول صحبت با بقیه بود و حواسش نبود رفیتم اشپزخونه که یوری رو پیدا نکردیم داشتیم میرفتیم سمت اتاقش که ینفر زد به شونم
دیدگاه ها (۲)

Best worng

Best worng

Best worng

Best worng

P¹³که دستم رو گرفت و رو به خودش کرد+ چرا داشتی نگام میکردی ه...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط