گریه ی شبانه. پارت ۲۴
گریه ی شبانه. پارت ۲۴
سال پیش توی یه حادثه تصادف من موندم و ارشاویر رفت. چقدر دلم واسش تنگ شده. دلم واسه اون خندیدناش، اون حرف زدناش، اون عشق ورزیدناش و همه ی کاراش تنگ شده. کاشکی زمان به عقب برمیگشت و من به جای ارشاویر میمردم.
************************************
تقدیر چه پدیده عجیبی. شاید واسه بعضیا خوب و واسه بعضیا بد.
شاید بعضیا تقدیرشون رو عوض کنن و معلوم نباشه که در اینده چه اتفاقی میوفته اما شاید بعضیا مثل جسیکا خودشون رو به دست تقدیر بسپارن و اخرشون یا بده یا خوب.
اما بعضیا مثل ارشاویر تقدیرشون نصفه میمونه و به دل اسمون پرواز میکنن و به فکر حال و روز کسایی که با تما وجود دوسشون دارن نیست.
ارشاویر رفت و ندید چه به حال جسیکا اومد، جسیکاعی که هرروز میمیره و زنده میشه واسه یه بار دیدن دوباره ارشاویر. خیلی ها میمیرن و خیلی ها میرن و اونی که مونده رو با حسرت دیدنشون تنها میزارن.
ارشاویر اگه میرفت شاید جسیکا یه شانس دوباره ای داشت اما این رفتنش هیچ شانسی برای جسیکا نداره و اونا نابود میکنه
پایان.
1401/6/۱۷
16:۳۵
سال پیش توی یه حادثه تصادف من موندم و ارشاویر رفت. چقدر دلم واسش تنگ شده. دلم واسه اون خندیدناش، اون حرف زدناش، اون عشق ورزیدناش و همه ی کاراش تنگ شده. کاشکی زمان به عقب برمیگشت و من به جای ارشاویر میمردم.
************************************
تقدیر چه پدیده عجیبی. شاید واسه بعضیا خوب و واسه بعضیا بد.
شاید بعضیا تقدیرشون رو عوض کنن و معلوم نباشه که در اینده چه اتفاقی میوفته اما شاید بعضیا مثل جسیکا خودشون رو به دست تقدیر بسپارن و اخرشون یا بده یا خوب.
اما بعضیا مثل ارشاویر تقدیرشون نصفه میمونه و به دل اسمون پرواز میکنن و به فکر حال و روز کسایی که با تما وجود دوسشون دارن نیست.
ارشاویر رفت و ندید چه به حال جسیکا اومد، جسیکاعی که هرروز میمیره و زنده میشه واسه یه بار دیدن دوباره ارشاویر. خیلی ها میمیرن و خیلی ها میرن و اونی که مونده رو با حسرت دیدنشون تنها میزارن.
ارشاویر اگه میرفت شاید جسیکا یه شانس دوباره ای داشت اما این رفتنش هیچ شانسی برای جسیکا نداره و اونا نابود میکنه
پایان.
1401/6/۱۷
16:۳۵
۲۰.۱k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.