گریه ی شبانه. پارت ۲۲
گریه ی شبانه. پارت ۲۲
دیگه وول نخوردم و خودما بیشتر بهش چسبوندم و دوباره تو عالم بی خبری رفتم.
*۲ ساعت بعد*
اونطرفی شدم که جای خالی ارشاویر رو حس کردم. پاشدم و چشمام رو مالوندم تا بهتر اطرافما درک کنم.
صدای خنده کل سالن رو گرفته بود. این تنها صدای ارشاویر نبود، چند نفر دیگه هم بودن.
صلاح دیدم که نرم پایین چون شاید دلش نمیخواد توی جمع پسرا یا اصلا دوستاش باشم.
پاشدم و رفتم در کمد رو باز کردم، یه تاپ دو بنده یاسی با شلوار گشاد یخی و یه رو انداز چهاخونه سفید یخی پوشیدم و موهام رو جمع کردم و با کلی بدبختی و فلاکت که گوجه ای کردم که ارایشگرا نمیتونن. با کلی تافت بالا نگهش داشتم چون دلم نمیخواست خراب شه(اخی کلی زحمت کشید)
یه رژ کره ای هم زدم و خط چشمی کشیدم که چشمام رو شبیه کره ای ها میکنه و کرم سفید کننده هم زدم
خب حالا چیکار کنم؟ حوصلم سر رفته
دیگه صدای خنده نمیومد اما شدید بوی الکل و سیگار میومد و این حالم و بد میکرد.
یه ۱ ساعت تو اتاق موندم اما دیگه واقعا حوصلم سر رفته بود و کلافه شده بودم.
رفتم تو سالن، همه جا شیشه الکل بود و جاسیگاری بود و فضای خونا پر شده بود از بوی الکل و سیگار. رفتم سمت مبلا که دیدم ارشاویر روی مبل خوابیده.
چند بار با دست زدم به بازوش و صداش زدم ولی انگار نه انگار. دیگه راهی برام نذاشتی ارشاویر خان.
پاشدم و رفتم تو اتاق میکروفون رو اوردم و وسط سالن با صدای بلند با میکروفون داد زدم: بلند شو ارشاویرررررررر
ارشاویر سه متر پرید بالا و گفت: چیشده؟ کی مرده؟ کی اتیش گرفته.
من بودم که از خنده زیاد رو زمین ولو شده بودم و دلما گرفته بودم. ارشاویر با گیجی نگاهم کرد و انگار که تازه قضیه رو گرفته باشه اخمی کرد و گفت: رو اب بخندی. پاشو خودتا جمع کن
پاشدم و لباسام رو مرتب کردم. چینی به بینیم دادم و گفتم: اه اه چقد بو الکل میاد، حالم بهم خورد.
٪ بچه ها رفتن؟
_اوهوم
٪تو کی اومدی تو سالن
_دیدم صدای خنده قط شد یه ۱ ساعت بعدش اومدم تو سالن، خواب بودی منم هرچی صدات کردم بیدار نشدی مجبور شدم داد بزنم با میکروفون.
٪اها.
چنگی تو موهاش زدو گفت: مستی از سرم پرید.
میخواستم تنبیهش کنم تا دیگه الکل نخوره و این بوی گندا راه نندازه.
دیگه وول نخوردم و خودما بیشتر بهش چسبوندم و دوباره تو عالم بی خبری رفتم.
*۲ ساعت بعد*
اونطرفی شدم که جای خالی ارشاویر رو حس کردم. پاشدم و چشمام رو مالوندم تا بهتر اطرافما درک کنم.
صدای خنده کل سالن رو گرفته بود. این تنها صدای ارشاویر نبود، چند نفر دیگه هم بودن.
صلاح دیدم که نرم پایین چون شاید دلش نمیخواد توی جمع پسرا یا اصلا دوستاش باشم.
پاشدم و رفتم در کمد رو باز کردم، یه تاپ دو بنده یاسی با شلوار گشاد یخی و یه رو انداز چهاخونه سفید یخی پوشیدم و موهام رو جمع کردم و با کلی بدبختی و فلاکت که گوجه ای کردم که ارایشگرا نمیتونن. با کلی تافت بالا نگهش داشتم چون دلم نمیخواست خراب شه(اخی کلی زحمت کشید)
یه رژ کره ای هم زدم و خط چشمی کشیدم که چشمام رو شبیه کره ای ها میکنه و کرم سفید کننده هم زدم
خب حالا چیکار کنم؟ حوصلم سر رفته
دیگه صدای خنده نمیومد اما شدید بوی الکل و سیگار میومد و این حالم و بد میکرد.
یه ۱ ساعت تو اتاق موندم اما دیگه واقعا حوصلم سر رفته بود و کلافه شده بودم.
رفتم تو سالن، همه جا شیشه الکل بود و جاسیگاری بود و فضای خونا پر شده بود از بوی الکل و سیگار. رفتم سمت مبلا که دیدم ارشاویر روی مبل خوابیده.
چند بار با دست زدم به بازوش و صداش زدم ولی انگار نه انگار. دیگه راهی برام نذاشتی ارشاویر خان.
پاشدم و رفتم تو اتاق میکروفون رو اوردم و وسط سالن با صدای بلند با میکروفون داد زدم: بلند شو ارشاویرررررررر
ارشاویر سه متر پرید بالا و گفت: چیشده؟ کی مرده؟ کی اتیش گرفته.
من بودم که از خنده زیاد رو زمین ولو شده بودم و دلما گرفته بودم. ارشاویر با گیجی نگاهم کرد و انگار که تازه قضیه رو گرفته باشه اخمی کرد و گفت: رو اب بخندی. پاشو خودتا جمع کن
پاشدم و لباسام رو مرتب کردم. چینی به بینیم دادم و گفتم: اه اه چقد بو الکل میاد، حالم بهم خورد.
٪ بچه ها رفتن؟
_اوهوم
٪تو کی اومدی تو سالن
_دیدم صدای خنده قط شد یه ۱ ساعت بعدش اومدم تو سالن، خواب بودی منم هرچی صدات کردم بیدار نشدی مجبور شدم داد بزنم با میکروفون.
٪اها.
چنگی تو موهاش زدو گفت: مستی از سرم پرید.
میخواستم تنبیهش کنم تا دیگه الکل نخوره و این بوی گندا راه نندازه.
۱۶.۴k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.