ناز اگر ناز تو باشد که به جان می خرمش

ناز اگر نازِ تو باشد که به جان می خَرَمَش
پیشِ چشمِ همه یِ خَلق ، عَیان می خرمش

ضرر و منفعتش هر چه که باشد خوب است
خالی از دغدغه یِ سود و زیان می خرمش

من مسلمانِ دو چشمانِ سیاهت شده ام
وقتِ تکبیر و مناجات و اذان می خرمش

مژه بر هم زدنت شیوه یِ جنگاوری است
ِپیچِشِ پلکِ تو را جایِ کَمان می خرمش

آخرین بِیتَم اگر خرجِ زیادی دارد
قیمتش هر چه که باشد به همان می خرمش

نه و امّا و اگر گرچه برازنده یِ توست
«بَله» ات را تو بگو ، زیرِ زبان می خرمش


دیدگاه ها (۱)

بارها میوه ی ممنوعه تعارف شد و منیادِ چشمانِ تو وُ سیبِ لبت ...

ای دلیل نفسم ، بی تو دلم غم داردبعد چشمان تو این شعر هِ...

من از تکرار بیزارم ولی تکرار تـــــو زیباستنوازش های دستانت ...

‍ گل سر نیست ولی موی سرم هست هنوزتن من آب شد اما اثرم هست هن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط