ملودی عشق پارت ۲۸

با صدای در از جاش بلند شد دماغشو بالا کشید و اشکاش رو پاک کرد
درو باز کرد و با ورود ملکه تعظیم کرد!
ملکه:حالت خوبه عزیز؟
+بله
ملکه:چشمات قرمزه چی شده؟
میتونی به من بگی
+هه....به شما بگم؟
ملکه:البته چرا ک ن؟!
+چرا باید این کارو کنم؟
ملکه:من جای مادرم عزیزم
+اسم مادر منو میارید لطفا
اگه کاری ندارید باتری از اینجا برید دلم نمیخاد به کسی بی احترامی میکنم!
ملکه:جالبه حالا دیگه تو ام به من پشت میکنی؟
+هه....تا حالا دنبال دلیلش گشتیند ؟
ملکه:چی...
+تا حالا شده فکر کنید ک چرا همه بهتون پست کردن؟
من،پرنس کوک،پرنس تهیونگ،افسر کیم،وزرا،یا حتی خدمتکار ها!
بهش فکر کردی؟
ارهههههه فکر کردیییی(از این بعد فقط داد میکشه!)
ملکه:صدا تو بیار پاییننننن!!
+چرا باید اینکارو بکنممممم هاااا چراااااا
اگه تا الان اینجام به خاطر این قلب لنتیمه ک نمیتونه ببینه شما دوباره عزیز ترین کجاشو نابود میکنی
وگرنه تا الان از اینجا رفته بودم!
فکر کردی به خاطر شما و دوستیتون با مادرم اینجام
هه.....مسخرس
مسخرهههعهههععععع
نیا:
با سوزش بدی ک کنار گوشم حس کردم خنده اصلی زدم و ملکه رو کنار زدم و از اتاقم خارج شدم
به طرف باغ رفتم و کنار گل های رز نشستم
دیگه تحمل نداشتم نمیتونسم  بازم رو کنترل کنم
اشکام دونه  دونه  می‌ریخت و این دستام بود ک سعی داشتند سدی بشند تا نریزه
ولی مگه میشد
این دل لنتی دیگه تاخت نداشت
تاخت دوری بهترین دوستش
با یه یاد آوردن اون اتفاق گریم شدید تر شد
تمیتونیتم اون صحنه هارو از یاد ببرم!!!!
کامنتا ۱۰۰ میزارم
دیدگاه ها (۰)

ملودی عشق پارت ۲۹

ملودی عشق پارت ۳۰

ملودی عشق پارت ۲۷

ملودی عشق پارت ۲۶

مخاطب ? ....مخاطبش عزیز ترین کسمهیادته...گفتم اهنگ موردعلاقت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط