پارت 9 به عنوان یک بچه
پارت 9 به عنوان یک بچه
رسیدم شرکت کلی کار داشتم ولی فکرم پیش مونیکا بود ولی باید فکرمو آزاد می کردم یه نفس عمیق کشیدم و کارم رو شروع کردم
(علامت حسابدار شرکت")
(تق تق صدای در)
$بیا تو
" سلام آقا
$سلام مشکلی پیش اومده؟
"عاممممم راستشو بخواین بله (با خجالت)
$چه مشکلی؟
" سود شرکت خیلی کم و ضرر شرکت زیاد شده چند روزی هم هست که حقوق کارمندا عقب افتاده و یه محموله اشتباهی به یه کشور دیگه صادر شده
$چیزی مونده که نگفته باشی؟ (با کلافگی)
"نه ببخشید که مزاحمتون شدم
(داستان ازدید شوگا)
حالا به غیر از مریضی مونیکا نگران مسائل دیگه هم بودم چرا از صبح هی داره برام اتفاقای بدی می افته خب تنها کاری که الان می تونم بکنم اینکه مسائل شرکت رو راست و ریست کنم
(داستان ازدید راوی:شوگا تلفن رو برداشت و به منشیش زنگ زد)
(علامت منشی/)
/سلام آقا
$سلام لطفاً به همه یه کارمندا بگو بیان دفتر من برای جلسه خودت هم بیا
/چشم
(قطع کرد)
(پرش زمانی)
(داستان ازدید راوی:همه ی کارمندا اومدن توی دفتر شوگا)
(علامت کارمندا ')
$سلام میخواستم یه چیزایی رو به همتون بگم سود شرکت افت کرده و من نمی تونم فعلاً تا یه هفته ی دیگه بهتون حقوق بدم یه محموله هم اشتباهی به کشور دیگه ارسال شده می خوام که برش گردونید و به جایی که باید ارسالش کنید
' چشم
$درمورد حقوقتون اگر بیشتر کار کنید میتونید سریع حقوق بگیرید سوال هست؟
' نه
(کارمندا رفتن سر کارشون)
(داستان ازدید شوگا)
هو خیلی خوبه که مشکلات شرکت تا حدی حل شدن حالا منم باید به پرونده هام برسم
(پرش زمانی)
(داستان ازدید شوگا)
خب کارای شرکت تموم شد حالا میتونم برم پیش مونیکا به سمت در رفتم و سوار ماشینم شدمو راه افتادم
(پرش زمانی)
............
ببخشید که جای حساس کات نکردم 😹
شرط:یازده تا کامنت بیست و پنج تا لایک
رسیدم شرکت کلی کار داشتم ولی فکرم پیش مونیکا بود ولی باید فکرمو آزاد می کردم یه نفس عمیق کشیدم و کارم رو شروع کردم
(علامت حسابدار شرکت")
(تق تق صدای در)
$بیا تو
" سلام آقا
$سلام مشکلی پیش اومده؟
"عاممممم راستشو بخواین بله (با خجالت)
$چه مشکلی؟
" سود شرکت خیلی کم و ضرر شرکت زیاد شده چند روزی هم هست که حقوق کارمندا عقب افتاده و یه محموله اشتباهی به یه کشور دیگه صادر شده
$چیزی مونده که نگفته باشی؟ (با کلافگی)
"نه ببخشید که مزاحمتون شدم
(داستان ازدید شوگا)
حالا به غیر از مریضی مونیکا نگران مسائل دیگه هم بودم چرا از صبح هی داره برام اتفاقای بدی می افته خب تنها کاری که الان می تونم بکنم اینکه مسائل شرکت رو راست و ریست کنم
(داستان ازدید راوی:شوگا تلفن رو برداشت و به منشیش زنگ زد)
(علامت منشی/)
/سلام آقا
$سلام لطفاً به همه یه کارمندا بگو بیان دفتر من برای جلسه خودت هم بیا
/چشم
(قطع کرد)
(پرش زمانی)
(داستان ازدید راوی:همه ی کارمندا اومدن توی دفتر شوگا)
(علامت کارمندا ')
$سلام میخواستم یه چیزایی رو به همتون بگم سود شرکت افت کرده و من نمی تونم فعلاً تا یه هفته ی دیگه بهتون حقوق بدم یه محموله هم اشتباهی به کشور دیگه ارسال شده می خوام که برش گردونید و به جایی که باید ارسالش کنید
' چشم
$درمورد حقوقتون اگر بیشتر کار کنید میتونید سریع حقوق بگیرید سوال هست؟
' نه
(کارمندا رفتن سر کارشون)
(داستان ازدید شوگا)
هو خیلی خوبه که مشکلات شرکت تا حدی حل شدن حالا منم باید به پرونده هام برسم
(پرش زمانی)
(داستان ازدید شوگا)
خب کارای شرکت تموم شد حالا میتونم برم پیش مونیکا به سمت در رفتم و سوار ماشینم شدمو راه افتادم
(پرش زمانی)
............
ببخشید که جای حساس کات نکردم 😹
شرط:یازده تا کامنت بیست و پنج تا لایک
۳۴.۷k
۲۵ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.