نم نم باران شعاع چَشم تارم را گرفت چَشم وا کردم غمت دارو ندارم را گرفت اَشک های بی قرارم رود شور غصه شد سیل غم آمد همه ایل و تبارم را گرفت هر چه کردم تا فراموشت کنم، اما نشد