نم نم باران شعاع چشم تارم را گرفت

نم نم باران شعاع چَشم تارم را گرفت
چَشم وا کردم غمت دارو ندارم را گرفت
اَشک های بی قرارم رود شور غصه شد
سیل غم آمد همه ایل و تبارم را گرفت
هر چه کردم تا فراموشت کنم، اما نشد
دیدگاه ها (۱)

چقدر خوب استیکی‌ پیدا شود دوست داشتنش مثل خودت باشدبگوید آها...

از روزی که گلهای سرخ دوست داشتنت بر سرزمین دلم روییده دیگر ه...

اصلا نباش،اصلا نیا،اصلا به فکرِ من هم نبودی نبودی...ولی دلبر...

دوست داشتن !چیزی شبیه به گم شدنه ، توی یه آدم دیگه ....حالا ...

جیمین فیک زندگی پارت ۴۴#

میخوام کاسه شعر بگم، کاسه شعربراتون سوال شده که چرا همش اپدی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط