fake kook
fake kook
part*4
فردا
از دید کوک
ع.کوک(عموی جونگکوک)(((جونگکوک با عموش زندگی نمیکنه با پدرش زندگی میکنه ولی پدرش رفته سفرکاری و جونگکوک فعلا پیش عموشه)))
ع.کوک: جونگکوک اگه امشب نمیخوای با دوستات جایی بری باهامون بیا
کوک: کجا میخوای بری
ع.کوک: با دوستام کافی شاپ
کوک: شاید اومدم
شب
تو کافی شاپ نشسته بودیم
ع.کوک: بگوشون بزن منو بیارن
کوک: باشه
ا.ت: بفرمایید اینم منو
کوک: 😳ا.ت
ا.ت: جونگکوک
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: من باید این سوال بپرسم
کوک: عمو جان من الان میام
ا.ت: جونگکوک من
کوک: اینجا کار میکنی
ا.ت: تو همونی که فک میکنی نیستم من زیاد پول ندارم اصلا ندارم پدرم چند ساله پیش فوت کرد با خواهرام و مادرم زندگی میکنم و مادرم خیلی بهم سخت میگره بخاطر همین بود دیشب نتونستم بیام
کوک:ینی تو اون کسی نیستی که ما میشناسیم
ا.ت: من خیلی متاسفم باید بهتون میگفتم ولی اگه میگفتم باهام دوست نمیشدید😭
کوک: چرا داری گریه میکنی
ا.ت: تو هم میخوای مثل بقیه دوستام ولم کنی
رفتم نزدیکش بغلش کردم
کوک: ا.ت گریه نکن با گریه که چیزی نمیشه من میدونستم
ا.ت: چیو
کوک:زندگیتو
ا.ت: پس چرا چیزی نگفتی
کوک: خواستم ببینم کی میگی
ا.ت: 😞😔😥
کوک: ناراحت نباش چیزی که نشده
ا.ت: میشه به میرا و سوجین و مینهو نگی
کوک: نمیگم
ا.ت: مرسی ولی اینو بدون ما خیلی نیازمندیم
کوک:هروقت هرچی خواستی به خودم بگو
ا.ت: ولی خجالت میکشم نمیتونم
کوک: راحت باش دوستا تو این شرایط با هم خوبن
ا.ت: الان دیگه حس خوبی دارم
کوک: که چی
ا.ت: تو میدونی دیگه راحت تر میتونم بگم که نمیام
کوک: 🙂
👨🏻💼: هیی
ا.ت: بله
کوک: این کیه
ا.ت: صاحب اینجاست
👨🏻💼: پس شما دوس پسرشین
ا.ت: رییس بهتون توضیح میدم
👨🏻💼: حداقل به دوس دخترت بگو زودتر بیاد دیر میاد زودم میره
ا.ت: ببخشید
👨🏻💼: خب تا کی میخوای تکرارش کنی ها
ا.ت: دیگه تکرار نمیشه
👨🏻💼: برو سرکارت
ا.ت: چشم
کوک: امشبو بزارید کار نکنه
👨🏻💼: مگه میشه میدونی حقوقش چقدره
کوک: خودم حقوقشو بهت میدم
👨🏻💼: خب باشه
کوک: چیزی خوردی
ا.ت: نه
کوک: بیا تا یه چیزی بخوریم
ا.ت: نه نمیخوام
کوک: من گرفتم دیگه بیا بخوریم
ا.ت: باشه
#کوک
#فیک
#سناریو
part*4
فردا
از دید کوک
ع.کوک(عموی جونگکوک)(((جونگکوک با عموش زندگی نمیکنه با پدرش زندگی میکنه ولی پدرش رفته سفرکاری و جونگکوک فعلا پیش عموشه)))
ع.کوک: جونگکوک اگه امشب نمیخوای با دوستات جایی بری باهامون بیا
کوک: کجا میخوای بری
ع.کوک: با دوستام کافی شاپ
کوک: شاید اومدم
شب
تو کافی شاپ نشسته بودیم
ع.کوک: بگوشون بزن منو بیارن
کوک: باشه
ا.ت: بفرمایید اینم منو
کوک: 😳ا.ت
ا.ت: جونگکوک
کوک: تو اینجا چیکار میکنی
ا.ت: من باید این سوال بپرسم
کوک: عمو جان من الان میام
ا.ت: جونگکوک من
کوک: اینجا کار میکنی
ا.ت: تو همونی که فک میکنی نیستم من زیاد پول ندارم اصلا ندارم پدرم چند ساله پیش فوت کرد با خواهرام و مادرم زندگی میکنم و مادرم خیلی بهم سخت میگره بخاطر همین بود دیشب نتونستم بیام
کوک:ینی تو اون کسی نیستی که ما میشناسیم
ا.ت: من خیلی متاسفم باید بهتون میگفتم ولی اگه میگفتم باهام دوست نمیشدید😭
کوک: چرا داری گریه میکنی
ا.ت: تو هم میخوای مثل بقیه دوستام ولم کنی
رفتم نزدیکش بغلش کردم
کوک: ا.ت گریه نکن با گریه که چیزی نمیشه من میدونستم
ا.ت: چیو
کوک:زندگیتو
ا.ت: پس چرا چیزی نگفتی
کوک: خواستم ببینم کی میگی
ا.ت: 😞😔😥
کوک: ناراحت نباش چیزی که نشده
ا.ت: میشه به میرا و سوجین و مینهو نگی
کوک: نمیگم
ا.ت: مرسی ولی اینو بدون ما خیلی نیازمندیم
کوک:هروقت هرچی خواستی به خودم بگو
ا.ت: ولی خجالت میکشم نمیتونم
کوک: راحت باش دوستا تو این شرایط با هم خوبن
ا.ت: الان دیگه حس خوبی دارم
کوک: که چی
ا.ت: تو میدونی دیگه راحت تر میتونم بگم که نمیام
کوک: 🙂
👨🏻💼: هیی
ا.ت: بله
کوک: این کیه
ا.ت: صاحب اینجاست
👨🏻💼: پس شما دوس پسرشین
ا.ت: رییس بهتون توضیح میدم
👨🏻💼: حداقل به دوس دخترت بگو زودتر بیاد دیر میاد زودم میره
ا.ت: ببخشید
👨🏻💼: خب تا کی میخوای تکرارش کنی ها
ا.ت: دیگه تکرار نمیشه
👨🏻💼: برو سرکارت
ا.ت: چشم
کوک: امشبو بزارید کار نکنه
👨🏻💼: مگه میشه میدونی حقوقش چقدره
کوک: خودم حقوقشو بهت میدم
👨🏻💼: خب باشه
کوک: چیزی خوردی
ا.ت: نه
کوک: بیا تا یه چیزی بخوریم
ا.ت: نه نمیخوام
کوک: من گرفتم دیگه بیا بخوریم
ا.ت: باشه
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۰.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.