میدانم روزی غرورت را کنار میگذاری و به دیدنم می آیی... رو
میدانم روزی #غرورت را کنار میگذاری و به دیدنم می آیی... روزی که من با تمام #احساسم زیر خاک های سرد دفن میشوم...روزی که کمر پدرم میشکند... روزی که اشک های مادرم از مرگ دختر جوانش تو را به #گریه میندازد... روزی که برادرم با همه ی بچگیش به تو میگوید: #تو_باعث_مرگشی... روزی که دوستانم با فکر به اینکه چقدر در اوج تنهایی میخنداندمشان #آه میکشند... روزی که این صفحه ی مجازی در #حسرت و #انتظارت برای همیشه #بی_صاحب می ماند... روزی که حسرت #همدردی با من تا ابد بر دل این دوستان مجازی می نشیند...روزی که گوشه ای از #تابوت #دختر_عاشقی را بر دوش تو میگذارند و #شانه_های_مغرور_تو_می_لرزد... روزی که آستین های #پیراهن_مشکی_ات را -مثل همیشه- بالا میزنی و دست به سینه در گوشه ای از #قبرستان خاک شدنم را تماشا میکنی... روزی که مشت مشت خاک بر جنازه ام می ریزند و چشم های تو پشت #قاب_های_سیاه_عینکت خیس میشوند... روزی که کنار قبرم زانو میزنی و #دستان_مردانه_ات را آرام آرام روی خاک های سرد می کشی و اشکی از روی صورتت می چکد و آرام زیرلب #اسمم را صدا میزنی... آن روز، من خوشحال ترین دختر عاشقی خواهم بود که سوار بر نسیم #موهای_آشفته_ات را #نوازش خواهم کرد.............
۴.۲k
۰۷ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.