میدانم روزی غرورت را کنار میگذاری و به دیدنم می آیی ر

میدانم روزی #غرورت را کنار میگذاری و به دیدنم می آیی... روزی که من با تمام #احساسم زیر خاک های سرد دفن میشوم...روزی که کمر پدرم میشکند... روزی که اشک های مادرم از مرگ دختر جوانش تو را به #گریه میندازد... روزی که برادرم با همه ی بچگیش به تو میگوید: #تو_باعث_مرگشی... روزی که دوستانم با فکر به اینکه چقدر در اوج تنهایی میخنداندمشان #آه میکشند... روزی که این صفحه ی مجازی در #حسرت و #انتظارت برای همیشه #بی_صاحب می ماند... روزی که حسرت #همدردی با من تا ابد بر دل این دوستان مجازی می نشیند...روزی که گوشه ای از #تابوت #دختر_عاشقی را بر دوش تو میگذارند و #شانه_های_مغرور_تو_می_لرزد... روزی که آستین های #پیراهن_مشکی_ات را -مثل همیشه- بالا میزنی و دست به سینه در گوشه ای از #قبرستان خاک شدنم را تماشا میکنی... روزی که مشت مشت خاک بر جنازه ام می ریزند و  چشم های تو پشت #قاب_های_سیاه_عینکت خیس میشوند... روزی که کنار قبرم زانو میزنی و #دستان_مردانه_ات را آرام آرام روی خاک های سرد می کشی و اشکی از روی صورتت می چکد و آرام زیرلب #اسمم را صدا میزنی... آن روز، من خوشحال ترین دختر عاشقی خواهم بود که سوار بر نسیم #موهای_آشفته_ات را #نوازش خواهم کرد.............
دیدگاه ها (۳)

ﺯﯾﺎﺩ ﺟــــــﺪﯼ ﻧﮕﯿﺮﺣﺎﻝِ ﺧﺮﺍﺑـــــــﻢ ﺭﺍ !ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫــــﻢ ﻣﯽ ...

دختر خلقـــــــــت عجـــیبــی اسـتــــــــ !چشــــم هــایــش...

همه میگن که تو رفتی...همه میگن که تو مردی...همه میگن که تنت ...

کاش وقتی به تو دل بستم ....انقدر محکمش نمیکردم !حالا که نیست...

چپتر ۵ _ نقشهاوایل دانشگاه، لیندا خودش را مثل یک سایه نگه می...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط