چندپارتی جونگکوک: هِنا ایمه
چندپارتی جونگکوک: هِنا ایمه
part ¹/³
[(هِنا ایمه Hena ime= به معنی ماهِ من)]
《 نوامبر 2۰۲۲ 》
ساعت ۴:۵۶دقیقه صبح بود
از خواب بیدار شد، مَردی که هر صبح کنارش از جواب بیدار میشد نبود
از روی تخت بلند شد و به طرف در رفت، دستگیرهای در را گرفت و به طرف پایین کشید
از پله ها پایین رفت و رسید به پذیرای، همسرش را روی مبل دید
جئونجونگکوک
لیوان الکلی در دست داشت و قُلُبی از آن را مینوشید
دختر آب دهانش را قورت داد، به طرفش رفت و کنارش ایستاد
" نمیخوای بخوابی؟ "a.t
سرش رو بالا آورد به صورت دختر نگاهی انداخت، نیشخندی زد
" بعد از اون کارت انتظار داری بخوابم؟خندهداره "jk
اَخماش تو ام رفت و با صدای نسبتا بلند حرف زد
" حتی بهم نمیگی چیکار کردم از اون موقع که از بار امدیم بیرون تا الان فقط داری سرکوفتم حداقل یه چیزی بگو "a.t
لیوان الکل رو محکم روی میز کوبید، از روی مبل بلند شد و به طرف دختر امد، دستش رو گرفت و برعکسش کرد و به خودش چَسبوند؛ الان پشت دختر به پسر بود و بهش چَسییده بود
" اینطوری خودشو بهت چسبونده بود "jk
دستش رو روی رون پای دختر کشید
" داشت همه جایی بدنت رو لمس میکرد، اگه نمیرسیدم دستش جایی که نباید میرفت "jk
رهاش کرد و به سمت اتاق مشترکشمون رفت و در اتاق رو محکم بست
الان فهمیده بود چیکار کرده
"' داخل بار "'
موسیقی زیاد
به قدری که نمیشد صدای یکدیگر را بشنوند
دختر مست مست بود
داشت حرصش از جونگکوک که باهاش توی خونه دعوا کرده بود رو سر الکل خوردن در میآورد
بقدری مست شده بود که حتی دوستش تسلطی روی کارهای دختر نداشت
در همین حین مَردی به سمت دختر امد
پشت سر دختر بود و از پشت بعدش کرد
ا.ت بهقدری مست بود که متوجه مَرد نشد که داره چیکار میکنه
دستش مَرد داشت همهی بدن دختر را لمس میکرد که مشتی به صورت مَرد خورد
جونگکوک بود، همسر ا.ت
تازه مستی از سرش پرید ولی نمیتونست چخبره، جونگکوک دست دختر رو گرفت و اونجا بیرون امد
"' حال 'داخلخونه' "'
به سمت در رفت
پشت در اتاق ایستاده بود
آب دهانش رو قورت داد
نفس عمیقی کشید و به داخل رفت
continues...
ادامه دارد...
part ¹/³
[(هِنا ایمه Hena ime= به معنی ماهِ من)]
《 نوامبر 2۰۲۲ 》
ساعت ۴:۵۶دقیقه صبح بود
از خواب بیدار شد، مَردی که هر صبح کنارش از جواب بیدار میشد نبود
از روی تخت بلند شد و به طرف در رفت، دستگیرهای در را گرفت و به طرف پایین کشید
از پله ها پایین رفت و رسید به پذیرای، همسرش را روی مبل دید
جئونجونگکوک
لیوان الکلی در دست داشت و قُلُبی از آن را مینوشید
دختر آب دهانش را قورت داد، به طرفش رفت و کنارش ایستاد
" نمیخوای بخوابی؟ "a.t
سرش رو بالا آورد به صورت دختر نگاهی انداخت، نیشخندی زد
" بعد از اون کارت انتظار داری بخوابم؟خندهداره "jk
اَخماش تو ام رفت و با صدای نسبتا بلند حرف زد
" حتی بهم نمیگی چیکار کردم از اون موقع که از بار امدیم بیرون تا الان فقط داری سرکوفتم حداقل یه چیزی بگو "a.t
لیوان الکل رو محکم روی میز کوبید، از روی مبل بلند شد و به طرف دختر امد، دستش رو گرفت و برعکسش کرد و به خودش چَسبوند؛ الان پشت دختر به پسر بود و بهش چَسییده بود
" اینطوری خودشو بهت چسبونده بود "jk
دستش رو روی رون پای دختر کشید
" داشت همه جایی بدنت رو لمس میکرد، اگه نمیرسیدم دستش جایی که نباید میرفت "jk
رهاش کرد و به سمت اتاق مشترکشمون رفت و در اتاق رو محکم بست
الان فهمیده بود چیکار کرده
"' داخل بار "'
موسیقی زیاد
به قدری که نمیشد صدای یکدیگر را بشنوند
دختر مست مست بود
داشت حرصش از جونگکوک که باهاش توی خونه دعوا کرده بود رو سر الکل خوردن در میآورد
بقدری مست شده بود که حتی دوستش تسلطی روی کارهای دختر نداشت
در همین حین مَردی به سمت دختر امد
پشت سر دختر بود و از پشت بعدش کرد
ا.ت بهقدری مست بود که متوجه مَرد نشد که داره چیکار میکنه
دستش مَرد داشت همهی بدن دختر را لمس میکرد که مشتی به صورت مَرد خورد
جونگکوک بود، همسر ا.ت
تازه مستی از سرش پرید ولی نمیتونست چخبره، جونگکوک دست دختر رو گرفت و اونجا بیرون امد
"' حال 'داخلخونه' "'
به سمت در رفت
پشت در اتاق ایستاده بود
آب دهانش رو قورت داد
نفس عمیقی کشید و به داخل رفت
continues...
ادامه دارد...
۵.۹k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.