آمده بودی بسوزانی سوختم حالا برو

آمده بودی بسوزانی سوختم حالا برو

شعله ای آتش شدم افروختم حالا برو

بی وفایی از توبود آتش زدی بر هستی ام

پیرهن مشگی برای خاطراتم دوختم حالا برو
دیدگاه ها (۳)

لذت آنچه را که امروز داریبا آرزوی آنچه نداری خراب نکن روزهای...

همیشه می گفت:تا به امروزکسی را به اندازه ی مندوست نداشته است...

جای دگر نماند، که سوزم ز دیدنترخساره در نقاب ز بهر چه

خداوندانه آنقدر پاکم که مرا کمک کنیو نه آنقدر بدم که رهایم ک...

تکپارتی از هیوجین: (وقتی که تحریک شده بودی....)امروز یکی از ...

کیوت ولی خشن پارت ۲۹روز بعدخ (خدمتکار) : خانم...خانم لطفا بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط