از آن سرباز ...
از آن سرباز ...
از آن زندان ...
خیال و ...
لحظه و ...
آن جـان ...
صداهایی دهشت آور ...... نه از سنگر ... نه از باران ...
غبار و خاطره با هم ... همه صد تیر و او ....... یک جان
از آن نامه ... از آن تصویر ... از آن کهنه خیال پیر ...
از آن همسنگر ِدور از گمان ِ ناپیگیر ... هزاران ترکش یک یاد و آن هجران ِغافلگیر
سکوتش در میان هرج ... کلامش در زمان موج ... نگاهش بر فراز برج
.
.
.
.
آه .........
.
ک می داند؟ چ می داند ؟ کسی شعرش نمی خواند؟
کدامین دشمن و حتی کدامین یار و فرمانده ... دم آخر.. کنار خاطراتش خوب می ماند.
شعر از (م.ی)
(به عکس نوشته ها و شعر های دیگرم هم در ویسگون سر بزنید...)
با نظر و کلامتون گرمای بیشتری ب کارهام بدید...
https://telegram.me/youplus
#عکس_نوشته #سرباز #احساس #خیالی #پنهان #شعر #تنها #تنهایی #خاطرات #تلخ
از آن زندان ...
خیال و ...
لحظه و ...
آن جـان ...
صداهایی دهشت آور ...... نه از سنگر ... نه از باران ...
غبار و خاطره با هم ... همه صد تیر و او ....... یک جان
از آن نامه ... از آن تصویر ... از آن کهنه خیال پیر ...
از آن همسنگر ِدور از گمان ِ ناپیگیر ... هزاران ترکش یک یاد و آن هجران ِغافلگیر
سکوتش در میان هرج ... کلامش در زمان موج ... نگاهش بر فراز برج
.
.
.
.
آه .........
.
ک می داند؟ چ می داند ؟ کسی شعرش نمی خواند؟
کدامین دشمن و حتی کدامین یار و فرمانده ... دم آخر.. کنار خاطراتش خوب می ماند.
شعر از (م.ی)
(به عکس نوشته ها و شعر های دیگرم هم در ویسگون سر بزنید...)
با نظر و کلامتون گرمای بیشتری ب کارهام بدید...
https://telegram.me/youplus
#عکس_نوشته #سرباز #احساس #خیالی #پنهان #شعر #تنها #تنهایی #خاطرات #تلخ
۷۲۹
۰۸ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.