وقتی خوب نیستم اونقدر نسبت ب خودم بی احتیاط میشم ک هرکس ب

وقتی خوب نیستم اونقدر نسبت ب خودم بی احتیاط میشم ک هرکس ببینه مطمعناً میکوبه تو سرم .سعی میکنم چایی رو تو داغترین حالت ممکنش بخورم .انقدر بی احتیاط مقواهارو میبُرم ک ممکنه انگشتمم با مقوا توسط کاتر بریده بشه ،ب خودم بی اهمیت میشم اونقدر ک ی موقعا دلم واسه حالم میسوزه .دلم میسوزه واسه این همه آزاری ک خودم ب خودم میرسونم .اما خب .این تنها چیزیه ک میتونه آرومم کنه .
دیدگاه ها (۱)

《با تعجب پرسید: چیه که دوستداشتی اتفاق بیفته اما همیشه غیر م...

" متانویا ، به معنای تغییر افکار ، سبک زندگی ، علایق ، بیرون...

شرم و حیا درمقابل چه؟بیولوژی طبیعی هرماهه‌ی بدن زنان؟ما روزا...

و‌ گاهی‌اوقات من احساساتم رو برای خودم نگه داشتم، چون‌ نتونس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط