دکتر یا خواننده
دکتر یا خواننده
p5
بعد چندین قرنننن
ویو ات:کسی نبود جز تهیونگ
ات:تهیونگگ؟؟
تهیونگ:او خانم ات
ات:شما اینجا چیکار میکنین
تهیونگ:با جونگکوک داشتیم برمیگشتیم کره
ات:عه اتفاقا ماهم داشتیم برمیگشتیم
تهیونگ:چه اتفاقی(خنده ریز)
ویو لینا: رفتم رو صندلی نشستم کوک اونجا بود
کوک:لینا؟
لینا:عاح گلبمممم
کوک:هومم؟
ات:خب تهیونگ ببخشید مزاحمت شدم
تهیونگ:نه مشکلی نیست
(برش به دوساعت بعد)
ویو ات:خوابم برده بود دیدم سرم روی شونه تهیونگ افتاده بود وایییی خاک تو سرممم یکم دلپیچه داشتم برای همین رفتم دستشویی داشتم از دستشویی میومدم بیرون کفشم زیرش خیس بود لیز خوردم داشتم میخوردم به میله که یهو دیدم یکی بغلم کرد منو کشوند سمت خودش
تهیونگ:حالت خوبه؟(نگران)
ات:آ...آر..آرر...آره
تهیونگ:مواظب باش
ات:بب..بخش..بلخشید چیز ببخشید
ویو تهیونگ:دیدم یکم خجالت کشیده برای همین ولش کردم رفتیم رو صندلیامون نشستیم که بعد سه ساعت رسیدیم کره
ات:اخششش بلاخره رسیدیم
لینا:هوای کره اخ جوننن
ات:گشنمه
لینا:منم
کوک:اوکی پس بریم رستوران مهمون من
ات،لینا:واقعاااا
کوک:اره بریم
(برش به بعد رستوران و صبح روز تولد لوکا)
ویو لینا: داشتم تو خواب غرق میشدم که یهو با صدای اهنگ تهیونگ بیدار شدم
لینا: این صدای چیههههه
ات:(خمیازه) صبح شدههه لینا پاشو بزیم واس خرید لباسسس
لینا:اه ایشششش
p5
بعد چندین قرنننن
ویو ات:کسی نبود جز تهیونگ
ات:تهیونگگ؟؟
تهیونگ:او خانم ات
ات:شما اینجا چیکار میکنین
تهیونگ:با جونگکوک داشتیم برمیگشتیم کره
ات:عه اتفاقا ماهم داشتیم برمیگشتیم
تهیونگ:چه اتفاقی(خنده ریز)
ویو لینا: رفتم رو صندلی نشستم کوک اونجا بود
کوک:لینا؟
لینا:عاح گلبمممم
کوک:هومم؟
ات:خب تهیونگ ببخشید مزاحمت شدم
تهیونگ:نه مشکلی نیست
(برش به دوساعت بعد)
ویو ات:خوابم برده بود دیدم سرم روی شونه تهیونگ افتاده بود وایییی خاک تو سرممم یکم دلپیچه داشتم برای همین رفتم دستشویی داشتم از دستشویی میومدم بیرون کفشم زیرش خیس بود لیز خوردم داشتم میخوردم به میله که یهو دیدم یکی بغلم کرد منو کشوند سمت خودش
تهیونگ:حالت خوبه؟(نگران)
ات:آ...آر..آرر...آره
تهیونگ:مواظب باش
ات:بب..بخش..بلخشید چیز ببخشید
ویو تهیونگ:دیدم یکم خجالت کشیده برای همین ولش کردم رفتیم رو صندلیامون نشستیم که بعد سه ساعت رسیدیم کره
ات:اخششش بلاخره رسیدیم
لینا:هوای کره اخ جوننن
ات:گشنمه
لینا:منم
کوک:اوکی پس بریم رستوران مهمون من
ات،لینا:واقعاااا
کوک:اره بریم
(برش به بعد رستوران و صبح روز تولد لوکا)
ویو لینا: داشتم تو خواب غرق میشدم که یهو با صدای اهنگ تهیونگ بیدار شدم
لینا: این صدای چیههههه
ات:(خمیازه) صبح شدههه لینا پاشو بزیم واس خرید لباسسس
لینا:اه ایشششش
۹.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.