فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم

فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم

شیخ الائمه صادق آل پیمبرم

من آخرین امام بقیع مدینه ام

زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام

در لحظه های آخر عمرم به زمزمه

ابراز می کنم غم دل را به فاطمه

مادر بیا و حال پریشان من ببین

از سوز زهر سینه سوزان من ببین

هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده

مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده

از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم

مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم

دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد

در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد

از درب خانه شعله آتش زبانه داشت

آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت

ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد

از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد

با دست بسته ام به بر کودکان من

انگار داشت از سر کین قصد جان من

در بین شعله ها به زمینم کشید و برد

مانند مرتضی به زمینم کشید و برد
دیدگاه ها (۲۷)

داستان هایی کوتاه از سیره ی امام صادق (علیه السلام)گفته بودن...

خدا شاهده میخوام عکسم و بذارمااااااااا... اما همش نگرانم که...

یه دختر باید جوجو باشهقدش متوسط باشهریزه میزه باشــــه که تو...

ای دلبر شیرین دهن! ای دخترک لوس!ای #چشم تو در لشگر چشمان شده...

سناریو :: عشق گمشده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط