قسمت چهارم
قسمت چهارم:
ادم قصه ما خیلی فک کرد و گفت ببین تا من با خدا دوست شدم دنیا رو به پام ریخت اما من تمام مدت سرگرم چیزایی بودم که اون داشت به من نشون میداد و فکر میکردم شانس هست و دنیا به من رو آورده اما یادم رفت یکی از هزار نتیجه دوستی با تو اینه
وقتی خودشو جای خدا گذاشت و دید چقدر اتفاق بدیه که یه دوست داشته باشی که چنین رفتاری درمقابل قابلیت هایی که داری انجام بده حس بدی بهش دست داد و یاد همه خیانت هایی که تو قصه ها میخوند افتاد خیلی کنجکاوی شد بفهمه که اصلا چکار کنه که این دوستی با دوام تر باشه و یه جوری این اتفاق رو جبران کنه و از اون برچسبی که بهش خورده فرار کنه
ادم قصه ما خیلی فک کرد و گفت ببین تا من با خدا دوست شدم دنیا رو به پام ریخت اما من تمام مدت سرگرم چیزایی بودم که اون داشت به من نشون میداد و فکر میکردم شانس هست و دنیا به من رو آورده اما یادم رفت یکی از هزار نتیجه دوستی با تو اینه
وقتی خودشو جای خدا گذاشت و دید چقدر اتفاق بدیه که یه دوست داشته باشی که چنین رفتاری درمقابل قابلیت هایی که داری انجام بده حس بدی بهش دست داد و یاد همه خیانت هایی که تو قصه ها میخوند افتاد خیلی کنجکاوی شد بفهمه که اصلا چکار کنه که این دوستی با دوام تر باشه و یه جوری این اتفاق رو جبران کنه و از اون برچسبی که بهش خورده فرار کنه
- ۴.۶k
- ۲۱ آذر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط