مافیای من

کوک ویو

با ات رفتم حموم و بعد آمدیم بیرون ات
رفت تو اتاق خودش آماده شد منم تو اتاقم کت و شلوار دختر کشم رو پوشیدم و عطر تلخم و سرد رو زدم خلاصه ژزاب لعنتی شدم 😎


ات ویو

رسیدیم به مکان وات دفاخ پارتی تو ی بار بود راستش میترسیدم آخه مرد هول زیاده

بچه ها به پسر مزاحم ات و یه دختر مزاحم کوک میشه که. دختر رو خ. و پسر رو پ میزارم)


پ: جون چه دافی میای یکم حال کنیم
ات : لطفا مزاحم نشید
پ: بیا دیگه حال میده ( بم و شیطون )
ات: گفتم مزاحم نشو

کوک ویو

دیدم یه پسر هی دور ات اتم فقط میگه نه اهه ات امشب خوب پیش نمیره 😈

یه دختر جون آمد سمت

خ : جون چه ددی هستی
کوک : چی میخوای
خ : خودتو ددی
کوک : اوم با اا که با حرف ات قطع شد
ات : خیلی عوضی و هیزی
کوک : عه پس تو هم هرزه ای
ات : چییی عوضی خودتی
کوک : اوم هرزه کوچولو برو گمشو
ات : خودت خواستی جعون
کوک : ات تو جایی رو نداری پس مجبوری تو خونه ی من باشی پس جایی نرو هرزه

ات ویو

باورم نمیشه کوک بهم گفت هقق هرزه

واقعا حتی مستم نبود هقق

1 ساعت بعد

داشتم دوکبوکی درست میکردم که دستی دور کمرم حلقه شد

ات :دست کثیفتو بردار
کوک : چیزی شده بیبی ؟
ات : بیبی ؟ تو بار که هرزه بودم
کوک : ات خب راستش عصبی شدم اون پسره هی دورت بود تو بهش چیزی گفتی
ات : گفتم مزاحم نشه ولی تو خیلی ... که کوک بوسیدش



خب شرطا

5 کامنت
20 تا لایک
2 تا فالو
دیدگاه ها (۱۲)

به پرسید عشقا

بچه صد تاییمون مبارک مرسی عشقای من

مافیا ی من

تولدت مبارک یونگی

عشق در دل مافیاپارت ۱۰ساعت ۴:۴۰ عصر آنچه گذشت: نقاشیم تموم ش...

و تهیونگ سوار ماشین میشه و اب و مسکن رو بهت میده تهیونگ: بیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط