الان اتفاق جالبی افتاد که خواستم با شما شریک بشم دخترم د

الان اتفاق جالبی افتاد که خواستم با شما شریک بشم. دخترم داروخونه کار میکنه و چون روپوش همکارش رو که جاش وایساده بوده پوشیده آورده بود که من بشورم. منم طبق معمول اول جیب ها رو نگاه کردم که دستمالی چیزی نباشه که یا خودش خراب شه یا لباس رو خراب کنه

یه تیکه کاغذ تاشده پیدا کردم.خواستم بیاندازم بیرون ولی گفتم نکنه مهم باشه بوقت.بازش کردم اصلا حالم خوب شد...ولی واسه آخریه خیلی خندیدم. کلی از خدا تشکر کرده بعد درخواستش رو گفته!یجوری هم گفته که تو رودربایستی بیاندازتش😄...حال دلتون خوش...
واقعاً خوشحال شدم که دیدم یکی نقاط مثبت و داشته هاش رو نوشته و با خودش حمل میکنه و نه منفی ها و نداشته هاش...
دیدگاه ها (۱)

#سلام_نام_خدام#چهلسالگی :انگار یه خوان دیگه از زندگیمونه ولی...

به همه حق می‌دهم ازدواجشان را اعلام کنند و طلاقشان را پنهان!...

استوری

استوری

روانی منp36

روانی منp37

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط