اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود


اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات طراوت
پر از ردپای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بی خیالی نبود

اگر گوش سنگین این کوچه ها
فقط یک نفس می توانست
طنین عبوری نسیمانه را
به خاطر سپارد

اگر آسمان می توانست،
یکریز
شبی چشم های درشت
تو را جای شبنم ببارد

اگر ردپای نگاه تو را...
 باد و باران
از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد

اگر قلک کودکی
لحظه ها را پس انداز می کرد

اگر آسمان سفره ی هفت رنگ دلش را
برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت

اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
اگر کوه ها کر نبودند
اگر آب ها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرف های دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می توانستم

ای دور

   از دور

            یک بار دیگر ببینم...!

#قیصر_امین‌پور
دیدگاه ها (۶)

‍ “پر کن پیاله راکاین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی‌بر...

چشمانت را ببندنظرگاهی چُنین بی رحم سزاوارِ تماشا نیستکه فروغ...

دلتنگتمـو نمیدانمـ ڪجاے جهان را بگـردمـ تا تو را بیابمـبرگـر...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط