پارت 4 Im my child babysitter
یونگی ویو
رفتیم خونه
-خوبه حداقل یه چند ساعتی گذشت
-خانم کوچولو بیا بریم بخوابیم دیر وقته
*..........
-پرنسس؟
*..........
-سوجین ؟
برگشت دیدم خوابیده
-ای کیوت من
بغلش کردم گذاشتمش تو تختش
-خوب بخوابی عسلم
(فردا صبح)
-سوجین .....خانم کوچولو بیدار شو صبح شده
*اومممم .اپا ....صبح بخیر
-صبح بخیر ....بیا بریم صبحونه بخوریم
*باشه
رفتم پایین منتظر شدم بیاد
اومد صبحونه خوردیم
-منم باید برم سرکار ولی اجوما هست پیشت
*باشه ...زود بیا
-باشه عسلم
لپشو کشیدم بوسش کردم رفتم
(چند روز بعد)
یونگی ویو
الان یه هفته س ا/ت رفته من خیلی تنها شدم سوجین هم هی بی تابی مادرشو میکنه واقعا گیج شدم داشتم فکر میکردم که اجوما اومد گفت
اجوما: پسرم دخترم داره فارغ میشه یه هفته دیگه من باید برم
- اههههههههه......باشه اجوما یه کاریش میکنم
وایی نه اجوما الان میخواد بره من چیکار کنم باید دنبال یه پرستار بچه باشم
شرط
3لایک
1کامنت
رفتیم خونه
-خوبه حداقل یه چند ساعتی گذشت
-خانم کوچولو بیا بریم بخوابیم دیر وقته
*..........
-پرنسس؟
*..........
-سوجین ؟
برگشت دیدم خوابیده
-ای کیوت من
بغلش کردم گذاشتمش تو تختش
-خوب بخوابی عسلم
(فردا صبح)
-سوجین .....خانم کوچولو بیدار شو صبح شده
*اومممم .اپا ....صبح بخیر
-صبح بخیر ....بیا بریم صبحونه بخوریم
*باشه
رفتم پایین منتظر شدم بیاد
اومد صبحونه خوردیم
-منم باید برم سرکار ولی اجوما هست پیشت
*باشه ...زود بیا
-باشه عسلم
لپشو کشیدم بوسش کردم رفتم
(چند روز بعد)
یونگی ویو
الان یه هفته س ا/ت رفته من خیلی تنها شدم سوجین هم هی بی تابی مادرشو میکنه واقعا گیج شدم داشتم فکر میکردم که اجوما اومد گفت
اجوما: پسرم دخترم داره فارغ میشه یه هفته دیگه من باید برم
- اههههههههه......باشه اجوما یه کاریش میکنم
وایی نه اجوما الان میخواد بره من چیکار کنم باید دنبال یه پرستار بچه باشم
شرط
3لایک
1کامنت
۲۴.۳k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.