اوکی اومدم برای اولیننن بار یه فیک متفاوت بدم
اوکی اومدم برای اولیننن بار یه فیک متفاوت بدم
تو رو جون من هنتای دوست ندارین نخونین واقعا ما برای فیکا زحمت میکشیم کلی دنبال ایده میگردیم مینویسیم اولشم میگیم هنتای اسمات ایچی و... دوست ندارین نخونین ولی بازم میخونین گزارش میکنین
______
*وقتی تحریکن ولی تو توی عادت ماهانه ای*
ران:
روی مبل نشسته بودی و داشتی فیلم میدیدی ساعت ۱۱ شب بود و ران هنوز نیومده بود خونه یکم نگرانش شده بودی که دررو باز کرد و اومد تو
نگاهی بهش کردی و بلند شدی و رفتی سمتش
ا/ت:سلام ران خو....
ولی ران بنظر خوب نمیومد موهاش توی صورتش بودن عرق کرده بود و با دهن نفس میکشید سرشو گذاشت روی شونت و نفس داغشو کنار گوشت بیرون داد
ران:بیب....بهت..بهت نیاز دارم
تا این حرفشو شنیدی سعی کردی خودتو ازش دور کنی یک قدم رفتی عقب ولی اون محکم تر کمرتو گرفت و به خودش چسبوند
ران:الان داری ازم فرار میکنی؟
ا/ت:ر..ران من..من امشب نمیتونم
ران:ها؟ چرا؟
ا/ت:ران من عادت ماهانه ام
ران تچی زیر لب گفت و بغلت کرد و خودش روی مبل نشست
ران:از پایین که نمیتونی ولی از بالا نباید برات مشکلی باشه
خودت فهمیدی منظورشو و براش *** زدی و وقتی آرومتر شد بغلت کرد و برات کلی خوراکی آورد و باهم فیلم نگاه کردین تا خوابت برد
~~~~~~~~~~~~~
سانزو
داشتی آشپزی میکردی یه غذای جدید یاد گرفته بودی و میخواستی برای خودتو سانزو درست کنی
تو حال خودت بودی و داشتی آهنگ گوش میکردیکه یهو دستی دور کمرت حلقه شد
سانزو:هی ا/ت....احتیاجت دارم
میتونستی برجستگی دی**کش رو حس کنی و نفس های داغش رو که به گردنت میخورد
ا/ت:آمم...سانزو ببخشید ولی نمیشه
سانزو:دلیلش چیه؟
ا/ت:سانزو من عادت ماهانه ام
سانزو دستتو کشید و بردت توی اتاق و انداختت رو تخت لباساتو در آورد
ا/ت:دا..داری چیکار میکنی من بهت گفتم__
سانزو:مشکلش چیه فقط یکم دردت میاد
(چه انتظاری از سانزو داشتین واقعا بنظرتون ملاحضه میکرد؟)
___________________
پارت دومم داره♡
تو رو جون من هنتای دوست ندارین نخونین واقعا ما برای فیکا زحمت میکشیم کلی دنبال ایده میگردیم مینویسیم اولشم میگیم هنتای اسمات ایچی و... دوست ندارین نخونین ولی بازم میخونین گزارش میکنین
______
*وقتی تحریکن ولی تو توی عادت ماهانه ای*
ران:
روی مبل نشسته بودی و داشتی فیلم میدیدی ساعت ۱۱ شب بود و ران هنوز نیومده بود خونه یکم نگرانش شده بودی که دررو باز کرد و اومد تو
نگاهی بهش کردی و بلند شدی و رفتی سمتش
ا/ت:سلام ران خو....
ولی ران بنظر خوب نمیومد موهاش توی صورتش بودن عرق کرده بود و با دهن نفس میکشید سرشو گذاشت روی شونت و نفس داغشو کنار گوشت بیرون داد
ران:بیب....بهت..بهت نیاز دارم
تا این حرفشو شنیدی سعی کردی خودتو ازش دور کنی یک قدم رفتی عقب ولی اون محکم تر کمرتو گرفت و به خودش چسبوند
ران:الان داری ازم فرار میکنی؟
ا/ت:ر..ران من..من امشب نمیتونم
ران:ها؟ چرا؟
ا/ت:ران من عادت ماهانه ام
ران تچی زیر لب گفت و بغلت کرد و خودش روی مبل نشست
ران:از پایین که نمیتونی ولی از بالا نباید برات مشکلی باشه
خودت فهمیدی منظورشو و براش *** زدی و وقتی آرومتر شد بغلت کرد و برات کلی خوراکی آورد و باهم فیلم نگاه کردین تا خوابت برد
~~~~~~~~~~~~~
سانزو
داشتی آشپزی میکردی یه غذای جدید یاد گرفته بودی و میخواستی برای خودتو سانزو درست کنی
تو حال خودت بودی و داشتی آهنگ گوش میکردیکه یهو دستی دور کمرت حلقه شد
سانزو:هی ا/ت....احتیاجت دارم
میتونستی برجستگی دی**کش رو حس کنی و نفس های داغش رو که به گردنت میخورد
ا/ت:آمم...سانزو ببخشید ولی نمیشه
سانزو:دلیلش چیه؟
ا/ت:سانزو من عادت ماهانه ام
سانزو دستتو کشید و بردت توی اتاق و انداختت رو تخت لباساتو در آورد
ا/ت:دا..داری چیکار میکنی من بهت گفتم__
سانزو:مشکلش چیه فقط یکم دردت میاد
(چه انتظاری از سانزو داشتین واقعا بنظرتون ملاحضه میکرد؟)
___________________
پارت دومم داره♡
۲۱.۰k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.