به جز از نغمه عشق تو به دل هیچ نماند

...
به جز از نغمه عشق تو به دل هیچ نماند
چشـم را جز غم ایام به هجر هیچ نماند
تار گیسوی تـو در باد و دل من به غمـت
هر دو بر باد برفـت از دل من هیچ نماند
تکیه بر باد نگاهم همه درحسرت توست
شـعر تو بر دل من ساز شد و هیچ نماند
تیغ مژگان تو انداخت مرا درتب و رفت
سوخت‌جانم به‌تب عشق دگر هیچ نماند
تا که چشمان تو افتاد به میخانه و جام
گشت‌میخانه خراب از دل‌من هیچ نماند
طعم سرخ لب تو جام شـراب، خاطره‌ها
رفت بر باد شبم از نقش لبت هیچ نماند
تار ابروی تو بر جان من خسته چـو ساز
شد همه قطعه این شـعر دگر هیچ نماند
ای که بر پای من افـتاده تو را بـند گران
کرده‌ای بند دل خسته جز آن هیچ نماند
این‌منم مانده به‌عشق تو و با خاطره‌ات
اشک‌می‌بارم وازعشق جزاین هیچ نماند
در هجوم‌شب و با شعر تو افروخت ندا
تیره‌شد خانه و میخانه و دل هیچ نماند #سروده_های_عاشقانه
دیدگاه ها (۱)

...دل به تو دادم ولی گویا تـو بازی می‌کنیگر چه گه گاه با دلم...

...بی تو از درد شکستن غم هجران چه کنممانده در بند تو دل زار ...

...از کجـا آمد که من شیدای چشمانش شدممن که ازجانم گذشتم مست ...

...عـاقبت از غُـصه‌ی دوری دلـم لبـریز شدقلب من پژمرد از غـم ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط