⚪🔰امپراطوری کیانیان🔸🌐♂️بخش9
ملکه همای(=خمانی/چهرآزاد)
همای یا خمانی دختر و همسر #کیبهمنِاردشیر بود و پس از او به سلطنت رسید.
و او را به پاس نيكوييهاي پدر و هم به سبب كمال عقل و جمال و سواركاري و دليري كه داشت به پادشاهي برداشتند و لقب وي چهر آزاد بود.
پادشاهي خماني از آنجا بود كه بهمن بمرد و دارا در شكم مادر بود و خماني را به پاس پدر و همسرش بهمن پادشاه كردند كه و ديگران گفتهاند وقتي داراي بزرگ را از بهمن بار گرفت از او خواست كه تاج بر شكمش نهد و پادشاهي به دارا دهد و بهمن چنين كرد و تاج به دارا داد كه در شكم خماني بود و ساسان پسر بهمن رفتار شاهانه گرفته بود و به پادشاهي خود يقين داشت و چون كار پدر بديد سوي استخر رفت و گوشه گرفت و از روش پيشين به در رفت و عابد شد و بالاي كوهها رفت و به- عبادت پرداخت و گوسفندي چند داشت كه به كار آن ميپرداخت و مردم اين كار را زشت و رسوا دانستند و گفتند: «ساسان چوپان شده» و به همين سبب بود كه او را به- چوپاني منسوب داشتند.
مادر ساسان دختر شالتيال پسر يوحنا پسر اوشيا پسر اقون پسر منشي پسر هازقيا پسر احاز پسر يوثام پسر عوزيا پسر يورام پسر يوشافط پسر ابيا پسر رحبعم پسر سليمان پسر داود عليهما السلام بود.
گويند: وقتي بهمن بمرد، پسرش دارا در شكم خماني بود و پس از چند ماه كه پادشاهي كرد او را بزاد و نخواست اين را علني كند و او را به صندوقي نهاد و گوهري گرانقدر همراه وي كرد و به رود كر استخر و به قولي به رود بلخ افكند. و تابوت به دست آسياباني از اهل استخر افتاد كه طفل كوچك وي مرده بود و چون دارا را بيافت، او را پيش زن خويش برد و از زيبايي وي و گرانقدري گوهري كه همراه داشت خرسندي كرد و پرستاري او كردند و چون رشد كرد و خماني مقر شد كه بد كرده و پسر را در خطر هلاك انداخته كارش علني شد و چون به كمال رسيد و امتحانش كردند همه صفات شاهزادگان داشت و خماني تاج بدو داد و كار شاهي را به دست گرفت و خماني به فارس رفت و شهر استخر را بنياد كرد و پياپي سپاه به- جنگ روم فرستاد و فيروزي يافت و دشمنان را بشكست و از دست اندازي به مملكت خويش باز داشت، و رعيت در ايام پادشاهي او در رفاه و ارزاني بود.
وقتي خماني سپاه به جنگ روم فرستاد و اسيران بسيار براي وي آوردند بگفت تا بنايان رومي كه در انميان بودند در هر گوشه از حوزه استخر بنايي بلند و شگفت آورد به سبك روم بسازند، يكي از بناها در شهر استخر بود و ديگري در راه دارابگرد در يك فرسخي شهر بود و سومي در چهار فرسخي شهر در راه خراسان بود و خماني در طلب رضاي خدا عز و جل سخت بكوشيد و نصرت و ظفر يافت و خراج از رعيت برداشت و مدت پادشاهي وي سي سال بود.
و پس از او پسرش کی داراب یا همان دارای بزرگ به سلطنت رسید.
گروهي از اسيران بني اسرائيل كه بخت نصر با خود به- بابل برده بود به بيت المقدس باز گشتند و اين به روزگار كيرش، پسر اخشويرش بود كه از جانب بهمن پسر اسفنديار پادشاهي بابل داشت و چهار سال پس از وي نيز از جانب خماني شاه آنجا بود و خماني پس از مرگ كيرش پسر اخشويرش بيست و شش سال پادشاه بود و همه پادشاهي وي سي سال بود و مدت ويراني بيت المقدس از آن وقت كه بخت نصر آنرا ويران كرد تا وقتي آباد شد چنانكه اهل كتب قديم و عالمان اخبار گفتهاند هفتاد سال بود كه بعضي به روزگار بهمن پسر اسفنديار پسر بشتاسب پسر لهراسب بود و بعضي ديگر به روزگار خماني بود چنانكه در اين كتاب آورديم.
به پندار بعضيها كيرش همان بشتاسب بود و بعضي ديگر منكر اين سخن شدهاند و گويند كي ارش عموي جد بشتاسب بود، يعني كي ارش برادر كيكاوس پسر كيسه پسر كيقباد بزرگ بود و بشتاسب شاه پسر كي لهراسب پسر كبوجي پسر كيمنوش پسر كيكاوس پسر كيسه پسر كيقباد بزرگ بود.
گويند: كيارش هرگز از جانب كيكاوس و كيخسرو پسر سياوخش و از جانب لهراسب پادشاه نبود، بلكه در خوزستان و نواحي مجاور آن از سرزمين بابل فرمانروايي داشت و بسيار بزيست و والا قدر بود.
و چون بيت المقدس را آباد كرد و بني اسرائيل به آنجا بازگشتند عزير نيز با آنها بود و از پيش حكايت او و حكايت بني اسرائيل را آوردهام و پيش از آن و بعد از آن پادشاه بني اسرائيل از جانب شاهان ايران معين ميشد كه با مردي از پارسيان بود يا يكي از اسرائيليان بود تا وقتي كه ناحيه ايشان به يونانيان و روميان رسيد كه اسكندر وقتي دارا را بكشت بر اين ناحيه تسلط يافت و همه مدت آن چنانكه گفتهاند هشتاد و هفت سال بود.
#تاریخ_اصیل_ایران_زمین #تاریخ_حقیقی #تاریخ_کهن
همای یا خمانی دختر و همسر #کیبهمنِاردشیر بود و پس از او به سلطنت رسید.
و او را به پاس نيكوييهاي پدر و هم به سبب كمال عقل و جمال و سواركاري و دليري كه داشت به پادشاهي برداشتند و لقب وي چهر آزاد بود.
پادشاهي خماني از آنجا بود كه بهمن بمرد و دارا در شكم مادر بود و خماني را به پاس پدر و همسرش بهمن پادشاه كردند كه و ديگران گفتهاند وقتي داراي بزرگ را از بهمن بار گرفت از او خواست كه تاج بر شكمش نهد و پادشاهي به دارا دهد و بهمن چنين كرد و تاج به دارا داد كه در شكم خماني بود و ساسان پسر بهمن رفتار شاهانه گرفته بود و به پادشاهي خود يقين داشت و چون كار پدر بديد سوي استخر رفت و گوشه گرفت و از روش پيشين به در رفت و عابد شد و بالاي كوهها رفت و به- عبادت پرداخت و گوسفندي چند داشت كه به كار آن ميپرداخت و مردم اين كار را زشت و رسوا دانستند و گفتند: «ساسان چوپان شده» و به همين سبب بود كه او را به- چوپاني منسوب داشتند.
مادر ساسان دختر شالتيال پسر يوحنا پسر اوشيا پسر اقون پسر منشي پسر هازقيا پسر احاز پسر يوثام پسر عوزيا پسر يورام پسر يوشافط پسر ابيا پسر رحبعم پسر سليمان پسر داود عليهما السلام بود.
گويند: وقتي بهمن بمرد، پسرش دارا در شكم خماني بود و پس از چند ماه كه پادشاهي كرد او را بزاد و نخواست اين را علني كند و او را به صندوقي نهاد و گوهري گرانقدر همراه وي كرد و به رود كر استخر و به قولي به رود بلخ افكند. و تابوت به دست آسياباني از اهل استخر افتاد كه طفل كوچك وي مرده بود و چون دارا را بيافت، او را پيش زن خويش برد و از زيبايي وي و گرانقدري گوهري كه همراه داشت خرسندي كرد و پرستاري او كردند و چون رشد كرد و خماني مقر شد كه بد كرده و پسر را در خطر هلاك انداخته كارش علني شد و چون به كمال رسيد و امتحانش كردند همه صفات شاهزادگان داشت و خماني تاج بدو داد و كار شاهي را به دست گرفت و خماني به فارس رفت و شهر استخر را بنياد كرد و پياپي سپاه به- جنگ روم فرستاد و فيروزي يافت و دشمنان را بشكست و از دست اندازي به مملكت خويش باز داشت، و رعيت در ايام پادشاهي او در رفاه و ارزاني بود.
وقتي خماني سپاه به جنگ روم فرستاد و اسيران بسيار براي وي آوردند بگفت تا بنايان رومي كه در انميان بودند در هر گوشه از حوزه استخر بنايي بلند و شگفت آورد به سبك روم بسازند، يكي از بناها در شهر استخر بود و ديگري در راه دارابگرد در يك فرسخي شهر بود و سومي در چهار فرسخي شهر در راه خراسان بود و خماني در طلب رضاي خدا عز و جل سخت بكوشيد و نصرت و ظفر يافت و خراج از رعيت برداشت و مدت پادشاهي وي سي سال بود.
و پس از او پسرش کی داراب یا همان دارای بزرگ به سلطنت رسید.
گروهي از اسيران بني اسرائيل كه بخت نصر با خود به- بابل برده بود به بيت المقدس باز گشتند و اين به روزگار كيرش، پسر اخشويرش بود كه از جانب بهمن پسر اسفنديار پادشاهي بابل داشت و چهار سال پس از وي نيز از جانب خماني شاه آنجا بود و خماني پس از مرگ كيرش پسر اخشويرش بيست و شش سال پادشاه بود و همه پادشاهي وي سي سال بود و مدت ويراني بيت المقدس از آن وقت كه بخت نصر آنرا ويران كرد تا وقتي آباد شد چنانكه اهل كتب قديم و عالمان اخبار گفتهاند هفتاد سال بود كه بعضي به روزگار بهمن پسر اسفنديار پسر بشتاسب پسر لهراسب بود و بعضي ديگر به روزگار خماني بود چنانكه در اين كتاب آورديم.
به پندار بعضيها كيرش همان بشتاسب بود و بعضي ديگر منكر اين سخن شدهاند و گويند كي ارش عموي جد بشتاسب بود، يعني كي ارش برادر كيكاوس پسر كيسه پسر كيقباد بزرگ بود و بشتاسب شاه پسر كي لهراسب پسر كبوجي پسر كيمنوش پسر كيكاوس پسر كيسه پسر كيقباد بزرگ بود.
گويند: كيارش هرگز از جانب كيكاوس و كيخسرو پسر سياوخش و از جانب لهراسب پادشاه نبود، بلكه در خوزستان و نواحي مجاور آن از سرزمين بابل فرمانروايي داشت و بسيار بزيست و والا قدر بود.
و چون بيت المقدس را آباد كرد و بني اسرائيل به آنجا بازگشتند عزير نيز با آنها بود و از پيش حكايت او و حكايت بني اسرائيل را آوردهام و پيش از آن و بعد از آن پادشاه بني اسرائيل از جانب شاهان ايران معين ميشد كه با مردي از پارسيان بود يا يكي از اسرائيليان بود تا وقتي كه ناحيه ايشان به يونانيان و روميان رسيد كه اسكندر وقتي دارا را بكشت بر اين ناحيه تسلط يافت و همه مدت آن چنانكه گفتهاند هشتاد و هفت سال بود.
#تاریخ_اصیل_ایران_زمین #تاریخ_حقیقی #تاریخ_کهن
۸۹۳
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.