دوستت دارم... به شمارش نفسهایم... بہ تڪرارِ هجاےِ نامت در حنجره پر فریادم... به نم نم قطرههاے بارانی شمال... بہ مسافت ڪـوچ پرستوهاے ؏ـاشق... به پراڪندڪَی عطر یاسِ ایوان خانہ ی مادر بزرڪَ... دوست داشتنت را در جرعه جرعه احساسم نفس میڪـشم و با عطر حضورت ؏ـاشقی میڪنم...