پارت
𝖒𝖆𝖋𝖎𝖆 𝖒𝖆𝖘𝖐..پارت 2
"14 سال بعد."...
' طبق اخباری که به دست ما رسیده..
متاسفانه یک قتل دیگه در غرب سئول رخ داد
قربانی یک دختر بچه ۱۵ ساله اهل بوسان بود .
در ادامه با آقای کی جانگ مین همراه هستیم تا جزئیات رو برای ما-'
پسر در حالی که روی مبل رم داده بود کانال رو بالا و پایین میکرد..
^آیشش.. همش خبرای تکراری..
پسر بزرگتر نگاهی به سونو انداخت و با سوالی اون رو متوقف کرد
>به نظرت کار نیکی ممکنه باشه؟
جی نگاهی به سونگهون و جیک انداخت و پاپ کرن رو توی دهانش حل کرد
° یااا جی هیونگ ،فک نمیکردم انقدر کم عقل باشی.
جیک درحالی که دانه دیگه از پاپ کرن رو توی دهانش گذاشت جی رو به تمسخر گرفت..
>یااااا
° اگه کار نیکی بود..همونجا دخل طرف رو میارود.
دیگه این سوسول بازی ها برا چی؟
> حق با توعه...ولی اون احمق کله پوک تا این وقت روز کدوم قبرستونی-
با کوبیده شدن در حرفش نصفه موند.
به خوبی میتونست حدس بزنه کیه..کی جز سونگهون در رو عین اسب میکوبه وارد خونه میشه؟ قطعا نیکی..
با نمایان شدن چهره جونگوون و نیکی با اخم بزرگی دست به کمر به اون دو نگاه میکرد.
نیکی با سر و صورت خاکی و لبی که گوشه ای از اون زخمی بود وارد شد و همراه اون چهره جونگوون با همان لبخند گشوده آشکار شد.
~ یاهیونگ فراموش نکن دفعه بعد جوری طرف رو قال بزاری نفهمه از کجا-
- نیشیمورا نیکی!!
با فریاد نسبتا بلند هیسونگ از بالای پله ها نگاه خشمگینش رو به پسر داد.
~ ع.. سلام هیونگ
نیکی با لبخند پاسخ هیسونگ رو داد
اصلا براش قابل توجه نبود که پسر بزرگتر چقدر ازش خشمگینه..
- نیکی!.. بیا اتاقم باید باهات صحبت کنم
~ باشه هیونگ ،ولی قبلش-
- من چی گفتم؟
~ پوف..دارم میام هیونگ
با چهره ای کسل از پله ها بالا رفت
با تقه ای که به در زد وارد شد..
- نیکی..
~ بله
- امروز چندومه؟
~بله؟عااا خبب..
- امروز ۲۵ امه
~ عا بله
پسر تو دهنش میگفت خب وقتی میدونی چرا از من میپرسی ولی این رو هم بخوبی میدونست هیسونگ هدفی برای حرفش داره.
- سه قتل رخ داده
هیچ کدوم کار یکی از ما هفت تا نبود.
که این یعنی اون دوباره شروع به قتل و عام کرده...
~ اون کیه هیونگ؟
نیکی بدون معطلی وسط حرف هیسونگ پرید.
- برو بقیه رو صدا بزن
~ ها؟
- برو
°
°
.....
ادامه دارد..
یوری
#نقاب_مافیا
#فیک_انهایپن
#انهایپن
#انجین
"14 سال بعد."...
' طبق اخباری که به دست ما رسیده..
متاسفانه یک قتل دیگه در غرب سئول رخ داد
قربانی یک دختر بچه ۱۵ ساله اهل بوسان بود .
در ادامه با آقای کی جانگ مین همراه هستیم تا جزئیات رو برای ما-'
پسر در حالی که روی مبل رم داده بود کانال رو بالا و پایین میکرد..
^آیشش.. همش خبرای تکراری..
پسر بزرگتر نگاهی به سونو انداخت و با سوالی اون رو متوقف کرد
>به نظرت کار نیکی ممکنه باشه؟
جی نگاهی به سونگهون و جیک انداخت و پاپ کرن رو توی دهانش حل کرد
° یااا جی هیونگ ،فک نمیکردم انقدر کم عقل باشی.
جیک درحالی که دانه دیگه از پاپ کرن رو توی دهانش گذاشت جی رو به تمسخر گرفت..
>یااااا
° اگه کار نیکی بود..همونجا دخل طرف رو میارود.
دیگه این سوسول بازی ها برا چی؟
> حق با توعه...ولی اون احمق کله پوک تا این وقت روز کدوم قبرستونی-
با کوبیده شدن در حرفش نصفه موند.
به خوبی میتونست حدس بزنه کیه..کی جز سونگهون در رو عین اسب میکوبه وارد خونه میشه؟ قطعا نیکی..
با نمایان شدن چهره جونگوون و نیکی با اخم بزرگی دست به کمر به اون دو نگاه میکرد.
نیکی با سر و صورت خاکی و لبی که گوشه ای از اون زخمی بود وارد شد و همراه اون چهره جونگوون با همان لبخند گشوده آشکار شد.
~ یاهیونگ فراموش نکن دفعه بعد جوری طرف رو قال بزاری نفهمه از کجا-
- نیشیمورا نیکی!!
با فریاد نسبتا بلند هیسونگ از بالای پله ها نگاه خشمگینش رو به پسر داد.
~ ع.. سلام هیونگ
نیکی با لبخند پاسخ هیسونگ رو داد
اصلا براش قابل توجه نبود که پسر بزرگتر چقدر ازش خشمگینه..
- نیکی!.. بیا اتاقم باید باهات صحبت کنم
~ باشه هیونگ ،ولی قبلش-
- من چی گفتم؟
~ پوف..دارم میام هیونگ
با چهره ای کسل از پله ها بالا رفت
با تقه ای که به در زد وارد شد..
- نیکی..
~ بله
- امروز چندومه؟
~بله؟عااا خبب..
- امروز ۲۵ امه
~ عا بله
پسر تو دهنش میگفت خب وقتی میدونی چرا از من میپرسی ولی این رو هم بخوبی میدونست هیسونگ هدفی برای حرفش داره.
- سه قتل رخ داده
هیچ کدوم کار یکی از ما هفت تا نبود.
که این یعنی اون دوباره شروع به قتل و عام کرده...
~ اون کیه هیونگ؟
نیکی بدون معطلی وسط حرف هیسونگ پرید.
- برو بقیه رو صدا بزن
~ ها؟
- برو
°
°
.....
ادامه دارد..
یوری
#نقاب_مافیا
#فیک_انهایپن
#انهایپن
#انجین
- ۳.۴k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط