صد زنیم

صدﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺭﺍ؛ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﺎﻕ ﻣﯽ‌زنیم
ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﺮ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ‌ﺍﻡ ﻣﯽ‌ﻟﻐﺰﻧﺪ! ...
ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻣﺖ مگر:
ﺑﯽ ﻣﻦ ﻧﻤﺎﻥ
ﺑﯽ ﻣﻦ ﻧﺨﯿﺰ

#حسین_پناهی
از کتاب افلاطون کنار بخاری.
دیدگاه ها (۴)

آشنایی #من_و_نازی می‌اندیشیدم که گناهتکرار تجربه‌هاستو شیطان...

روزگـار جالبی است !!!!!!!! مرغمان تخم نمی گذارد امـا؛؛؛ گاوم...

قرینه است ،این درخت ُ آن درخت ،بر آبی بی انتهای بالاتر !تنها...

به نام "مادر"بخشنده ی مهربان ....M

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط