قرینه است

قرینه است ،
این درخت ُ آن درخت ،
بر آبی بی انتهای بالاتر !
تنها جای تو خالی ست ،
سبزه قبای خواب ُ خیال ِ من !
و دوباره خش خش ِ گربه ی یاد ِ تو
که به حیاط ِ دلم برگشته است !

می نشینم

و در جمعیت نیمه روشن ِ آن سوی پنجره
در ایستگاه دنبال کسی شبیه ِ تو می گردم . . .
و خوب می دانم که کسی کـَـس نمی شود
زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست !
پس بازی ها فقط یک بازی اند ُ همین !
با این وجود کسی شبیه تو را پیدا می کنم
و از او دور می شوم . . .
و هر چه دورتر می شوم ،
شباهتش به تو بیشتر و بیشتر می شود . . .
و باز سکوت !

 

،حسین پناهی
دیدگاه ها (۵)

صدﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﺭﺍ؛ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﺎﻕ ﻣﯽ‌زنیم ﺩﻭ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﺮ ﺩﻭ ﮔﻮ...

آشنایی #من_و_نازی می‌اندیشیدم که گناهتکرار تجربه‌هاستو شیطان...

به نام "مادر"بخشنده ی مهربان ....M

به نامه ی مان بر می گردم که تاریخ کلمه است و کلمه نیاز انسان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط