دلتنگی که فصلی نیست...
دلتنگی که فصلی نیست...
مثل سرما خوردگی اول پاییز گریبان آدم را بگیرد...زمستان خانه نشینش کند!!
دلتنگی که به آب و هوا نیست...
مثلا خوده من... اول بهار همانقدر دلتنگ توام که یک روز بارانی پاییز را...
اردیبهشت همانقدر بی قرارت می شوم که روزهای ابری آبان را...اولی لای شکوفه ها گم می شود و شاید جایی عطرش به تو برسد ، دومی هم به گمانم با یک باران تند وسط خیابان غافلگیرت کند!!
دلتنگی که جغرافیا نمی شناسد...
این که تو کجای جهانی و من کجا...اینکه همسایه ی دیوار به دیوارمانی یا در ینگه ی دنیا نفس می کشی...وقتی در آغوشم نباشی من دلتنگ توام!
دلتنگی که به ساعت و زمان نیست...
ممکن است نیمه شب درست وقتی خوابم مثل یک بختک گلویم را فشار دهد و نفسم بالا نیاید یا حوالی عصر همان روز حس کنم چیزی بی رحمانه به قلبم چنگ می زند!!
دلتنگی که به این چیزها نیست...
حالا من نه نگران آمدن پاییز و هوای دلگیرش هستم نه غصه ی باد و باران و عمر دراز شب هایش را می خورم...
وقتی نباشی طبیعی ترین حالت دنیا دلتنگی ست...
در هر فصلی...هر هوایی...
در هر جایی...هر زمانی...
دلتنگی که به این چیز ها نیست...:)
مثل سرما خوردگی اول پاییز گریبان آدم را بگیرد...زمستان خانه نشینش کند!!
دلتنگی که به آب و هوا نیست...
مثلا خوده من... اول بهار همانقدر دلتنگ توام که یک روز بارانی پاییز را...
اردیبهشت همانقدر بی قرارت می شوم که روزهای ابری آبان را...اولی لای شکوفه ها گم می شود و شاید جایی عطرش به تو برسد ، دومی هم به گمانم با یک باران تند وسط خیابان غافلگیرت کند!!
دلتنگی که جغرافیا نمی شناسد...
این که تو کجای جهانی و من کجا...اینکه همسایه ی دیوار به دیوارمانی یا در ینگه ی دنیا نفس می کشی...وقتی در آغوشم نباشی من دلتنگ توام!
دلتنگی که به ساعت و زمان نیست...
ممکن است نیمه شب درست وقتی خوابم مثل یک بختک گلویم را فشار دهد و نفسم بالا نیاید یا حوالی عصر همان روز حس کنم چیزی بی رحمانه به قلبم چنگ می زند!!
دلتنگی که به این چیزها نیست...
حالا من نه نگران آمدن پاییز و هوای دلگیرش هستم نه غصه ی باد و باران و عمر دراز شب هایش را می خورم...
وقتی نباشی طبیعی ترین حالت دنیا دلتنگی ست...
در هر فصلی...هر هوایی...
در هر جایی...هر زمانی...
دلتنگی که به این چیز ها نیست...:)
۸.۸k
۰۸ بهمن ۱۳۹۹