طلاهایش را که داد از در ستاد پشتیبانی جنگبیرون رفت

طلاهایش را که داد از درِ ستاد پشتیبانی جنگ،بیرون رفت ... جوان، داد زد: حاج خانم ... رسید طلاها... !؟ خندید و گفت: دو تا پسرم رو دادم رسید نگرفتم ...

"هفتۀ خاطرات عشق و ایثار، گرامی باد"
دیدگاه ها (۳)

#مذهبی‌ ❥❢❥❥❢❤ ️‌❢❥❥❢❥ ‌‌‌ ❥❢❥❥❢❤ ️‌❢❥❥❢❥

#سلام_بر_حسین ❤ ️ای به قربان صفایت #حسینچشم من مانده به راه...

🏴 #السلام_علیک_یااباعبدالله ❣ ازعشق #حسیـღـن، دل بریدن ممنوع...

Part ¹²⁸ا.ت ویو:غذا که تموم شد...خودم رو به مبل تکیه دادم..ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط