طلاهایش را که داد از درِ ستاد پشتیبانی جنگ،بیرون رفت ... جوان، داد زد: حاج خانم ... رسید طلاها... !؟ خندید و گفت: دو تا پسرم رو دادم رسید نگرفتم ..."هفتۀ خاطرات عشق و ایثار، گرامی باد"