" بازگشت بی نام "

پارت ۱۲۱#

ویو شوگا

در نزدم. در را هل دادم و وارد شدم. صدای بسته‌شدن ناگهانی در، اتاق را برای چند ثانیه سنگین‌تر کرد. با قدم‌های محکم به سمتش رفتم؛ هر قدمم روی سرامیک، مثل ضربه‌ای آرام اما تهدیدآمیز در فضا پیچید.

جلوش که ایستادم، مکث کوتاهی کردم.
نفس‌هایش تند بود و سینه‌اش بالا و پایین می‌رفت. آن‌قدر نزدیک شده بودم که می‌توانستم ریتم نامنظم نفس کشیدنش را حس کنم حتی ضربان قلبی که انگار داشت خودش را به بیرون می‌کوبید.

شوگا: قرار بود اینجا رو بهم نشون بدی… خانم پارک.

هیچ پاسخی نداد. فقط پلک زد. انگار کلمه‌ها در گلویش گیر کرده بودند.

یک قدم دیگر نزدیک شدم.

شوگا: چی شد؟
سرم را کمی خم کردم.
شوگا: نکنه… داری ازم فرار می‌کنی؟ هوم؟

نفسش برید. مکث کرد. عقب نرفت. فقط یخ زد.

به آرامی صورتم را کمی نزدیک‌تر بردم. برای این‌که صدایم را فقط خودش بشنود.

شوگا: نمی‌تونی ازم فرار کنی… خانم ته‌یون.
دیدگاه ها (۰)

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام "

" بازگشت بی نام "

جیمین از جا بلند شد، کتش را مرتب کرد و گفت:خب من برم، فردا ه...

جیمین رفت روی کاناپه نشست و مشغول نگاه کردن اطراف شد، انگار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط