از چشم سیاهت چه بگویم دل یک شهر
از چشم سیاهت چه بگویم دل یک شهر
دیوانه ی چشمان پر احساس تو گشته
جانم به فدای لب خندان تو ای یار
مهر تو به قلب منِ دیوانه نشسته
موی تو ظریف است و به مو بند شده این دل
دل بردی ز من با نگهت ای دل غافل
تو شهدی شکری خوش مثلی یار عزیزم
من عاشقِ سرمست تو هستم همه چیزم
تو عاشق باران و منم عاشقت ای جان
من باشم و تو باشی و یک چتر و خیابان
جذابی و حساسی و احساسی و عاشق
ای کاش که به پایان نرسد با تو دقایق
دیوانه ی چشمان پر احساس تو گشته
جانم به فدای لب خندان تو ای یار
مهر تو به قلب منِ دیوانه نشسته
موی تو ظریف است و به مو بند شده این دل
دل بردی ز من با نگهت ای دل غافل
تو شهدی شکری خوش مثلی یار عزیزم
من عاشقِ سرمست تو هستم همه چیزم
تو عاشق باران و منم عاشقت ای جان
من باشم و تو باشی و یک چتر و خیابان
جذابی و حساسی و احساسی و عاشق
ای کاش که به پایان نرسد با تو دقایق
۶.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۰